پارت ۲ ( اخر) سناریو ی لاکپشت های نینجا ی انسانی
موضوع: اگه فصل کدو حلوایی باشه و اونا ندونن چیه
بشه کرم کتاب ( دوناتلو*) :
داشت با لپ تاب ور میرفت و تابلو بود رنگش پریده تو هم نگاه کردی دیدی که اره کدو حلوایی پخته رفتی به دان هم بگی که دیدی نه رنگش پریده
تو: دانی خوبی ؟
دان: اره ... اره عزیز دلم خوبم ...
اومد بلند بشه که چشماش سیاهی رفت و تو گرفتیش
تو: عزیز دلم از صبح چیزی خوردی؟
دانی: وقت ... وقت نکردم ...
تو: بیا بشین فشارت رو بگیرم
بعد تو فشار دانی رو گرفتی دیدی بعله شیرینی نیاز شد بچه ... ( ما بچه رو سالم تحویل دادیم اینطوری نگه داری میکنی ازش؟ ... خاک*) یکم کدو حلوایی با شکر دادی بهش بعد چند دقیقه حالش بهتر شو
دانی: این چیه ؟
تو: کدو حلوایی با شکر ... بازم میخوای سر حالت میاره ...
دانی ی سر به نشونه ی اره تکون داد و تو ی قاشق دیگه گذاشتی دهنش
دانی: عالیه ... خودت درستش کردی؟
تو: اوهوم
دانی: خیلی خوش شانسم تو دوست دخترمی
رین: داداش مطمئنی ؟ ... اگه احساس میکنی تو خطری با دستت علامت نشون بده
تو: امههههه
رین: داداش ولی من بارم میگم مسموم شدی بگو ببریمت بیمارستان
دانی: نه خوبم اگه چیزیم شد میگم
دلقک کوشولو( خدایی بامزست *)
داشت اسکیت میکرد و رو مخ راف رژه میرفت بهش گفته بودی میخوای ی چیزی خوشمزه بدی بخوره که سوپرایز بود
مایکی: هوی راف به نظرت چی داره درست میکنه ؟
راف : من چه میدونم
مایکی: شاید ی پیتزا با تعم جدید ... یا شاید ی کیک یا شیرینیه جدید
راف: مایکی خفه میشی ؟
تو با یکم صدای بلند*: مایکی درست شد بیا اینجا
مایکی اسکیت کرد تا تو آشپز خونه دورت داشت مثل پروانه می چرخید اومد پایین و محکم از کمرت بغلت کرد
مایکی : چی درست کردی؟
تو: کدو حلوایی
مایکی: ی نوع پیتزاعه؟
تو: چی نه
مایکی: آها میشه گذاشت رو پیتزا مثل آناناس
تو : چی ... نه ... خوبه میدونی از آناناس رو پیتزا بدم میاد ؟ (نظر شخصی)
مایکی : بله ببخشید
تو: این کدو حلواییه با شکر میخورنش
یکم فوت کردی و گذاشتی تو دهنش که چشماش ستاره ای شد
مایکی: این خیلی خوبه بعد پیتزا این خوراکی مورد علاقه ی منه
#لاکپشت.های.نینجا#
بشه کرم کتاب ( دوناتلو*) :
داشت با لپ تاب ور میرفت و تابلو بود رنگش پریده تو هم نگاه کردی دیدی که اره کدو حلوایی پخته رفتی به دان هم بگی که دیدی نه رنگش پریده
تو: دانی خوبی ؟
دان: اره ... اره عزیز دلم خوبم ...
اومد بلند بشه که چشماش سیاهی رفت و تو گرفتیش
تو: عزیز دلم از صبح چیزی خوردی؟
دانی: وقت ... وقت نکردم ...
تو: بیا بشین فشارت رو بگیرم
بعد تو فشار دانی رو گرفتی دیدی بعله شیرینی نیاز شد بچه ... ( ما بچه رو سالم تحویل دادیم اینطوری نگه داری میکنی ازش؟ ... خاک*) یکم کدو حلوایی با شکر دادی بهش بعد چند دقیقه حالش بهتر شو
دانی: این چیه ؟
تو: کدو حلوایی با شکر ... بازم میخوای سر حالت میاره ...
دانی ی سر به نشونه ی اره تکون داد و تو ی قاشق دیگه گذاشتی دهنش
دانی: عالیه ... خودت درستش کردی؟
تو: اوهوم
دانی: خیلی خوش شانسم تو دوست دخترمی
رین: داداش مطمئنی ؟ ... اگه احساس میکنی تو خطری با دستت علامت نشون بده
تو: امههههه
رین: داداش ولی من بارم میگم مسموم شدی بگو ببریمت بیمارستان
دانی: نه خوبم اگه چیزیم شد میگم
دلقک کوشولو( خدایی بامزست *)
داشت اسکیت میکرد و رو مخ راف رژه میرفت بهش گفته بودی میخوای ی چیزی خوشمزه بدی بخوره که سوپرایز بود
مایکی: هوی راف به نظرت چی داره درست میکنه ؟
راف : من چه میدونم
مایکی: شاید ی پیتزا با تعم جدید ... یا شاید ی کیک یا شیرینیه جدید
راف: مایکی خفه میشی ؟
تو با یکم صدای بلند*: مایکی درست شد بیا اینجا
مایکی اسکیت کرد تا تو آشپز خونه دورت داشت مثل پروانه می چرخید اومد پایین و محکم از کمرت بغلت کرد
مایکی : چی درست کردی؟
تو: کدو حلوایی
مایکی: ی نوع پیتزاعه؟
تو: چی نه
مایکی: آها میشه گذاشت رو پیتزا مثل آناناس
تو : چی ... نه ... خوبه میدونی از آناناس رو پیتزا بدم میاد ؟ (نظر شخصی)
مایکی : بله ببخشید
تو: این کدو حلواییه با شکر میخورنش
یکم فوت کردی و گذاشتی تو دهنش که چشماش ستاره ای شد
مایکی: این خیلی خوبه بعد پیتزا این خوراکی مورد علاقه ی منه
#لاکپشت.های.نینجا#
۲.۴k
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.