ملکه ی کشور!"
ملکهی کشور!"
part.9🌿🕊
"تهیونگ ویو"
از خواب نازنینم زدم تا بلند شم و برم دانشگاه ...
اصلا دلم نمیخواد برم قیافه نحس بقیه رو ببینم
ولی مجبورم...
رفتم یه دوش کوتاه گرفتم
میخواستم موهامو خشک کنم زارت برقا رفت
با یه بدبختی با حوله خشکشون کردم
"لباساشو پوشید عطر زد پاشد رفت"
"پرش زمانی به وقتی که رفت دانشگاه"
کوک: به به چا سعادتی
جیمین: بچه ها... استاد خر میگه کلاس امروز برگزار نمیشه
یونگی: ودف مگه دست خودشه....توی گروهشونم چیزی نگفته
این گروهو زده برای موقعی که بره سر قبره باباش؟
-------------
کلارا: تروخدا بلند شید...دیر شد"گریه"
سوفی: بزار بخوابیم ساعت هفت شده تازه کلاس ساعت ۷ونیم شروع میشه
کلارا: تو نیم ساعت چجوری اماده بشیم اخهه
کاترین: چرا انقد حرف میزنید"خوابالو"
کلارا: من رفتم میتونید خودتون بیاید "رفت"
سوفی: رفت؟
کاترین: اره
سوفی: بدبخت شدیم
کاترین: چیکار کنیم...
سوفی: هیچی دیگه باید خودمون بریم
کاترین: از این طرف بلد نیستم چیکار کنیم
سوفی: تا اخر عمرمون گم نمیشیم که بریم
"۱۰ دقیقه بعد از اینکه رفتن بیرون "
سوفی: گمشدیم
کاترین: خدا لعنتت کنه الان دیر میکنیم
سوفی: ببین باید با کلارا میرفتیم
"فلش بک به موقعی که رسید دانشگاه"
کلارا: چرا دارین بر میگردین
کوک: استاد ایسگامون کرده کلاسو کنسل کرد کلا
کلارا: ایشش... سوفی و کاترین بُرد کردن نیومدنا
"میخواست بهشون زنگ بزنه"
کاترین: سلامم
کلارا: خفه شین صدا ازتون نشنوم
سوفی: چرا خبب
کلارا: کنسل کرده کلاسو
کاترین: کییی
کلارا: خره...استاد دیگهه
استاد: اولا خر خودتونید.... دوما...
حرفش کامل نشده بود که کلارا فحشی نثارش کرد و استادشون با نگاهی تاسف بار رفت..
کاترین: حالا که کلاس کنسل شد یه جشنمون نشه؟؟
سوفی:بشهه؟
کلارا: نه...معلومه که نهههه
از خواب نازم زدم که استاد اینجا چیزمون کنهه
صبر کنید ببینم هنوز پروژهی قبلیمون حل نشدهه
همین الان جیمینو دیدم مث خر از کنارش رد شدمم"نسبتا بلند"
پاک یادم رفته بود!!
سوفی: حالا عربده بزن تو تا همه بفهمن
کاترین: نظرتونه بریم بیرون از دانشگاه بعد حرف بزنیم؟؟
part.9🌿🕊
"تهیونگ ویو"
از خواب نازنینم زدم تا بلند شم و برم دانشگاه ...
اصلا دلم نمیخواد برم قیافه نحس بقیه رو ببینم
ولی مجبورم...
رفتم یه دوش کوتاه گرفتم
میخواستم موهامو خشک کنم زارت برقا رفت
با یه بدبختی با حوله خشکشون کردم
"لباساشو پوشید عطر زد پاشد رفت"
"پرش زمانی به وقتی که رفت دانشگاه"
کوک: به به چا سعادتی
جیمین: بچه ها... استاد خر میگه کلاس امروز برگزار نمیشه
یونگی: ودف مگه دست خودشه....توی گروهشونم چیزی نگفته
این گروهو زده برای موقعی که بره سر قبره باباش؟
-------------
کلارا: تروخدا بلند شید...دیر شد"گریه"
سوفی: بزار بخوابیم ساعت هفت شده تازه کلاس ساعت ۷ونیم شروع میشه
کلارا: تو نیم ساعت چجوری اماده بشیم اخهه
کاترین: چرا انقد حرف میزنید"خوابالو"
کلارا: من رفتم میتونید خودتون بیاید "رفت"
سوفی: رفت؟
کاترین: اره
سوفی: بدبخت شدیم
کاترین: چیکار کنیم...
سوفی: هیچی دیگه باید خودمون بریم
کاترین: از این طرف بلد نیستم چیکار کنیم
سوفی: تا اخر عمرمون گم نمیشیم که بریم
"۱۰ دقیقه بعد از اینکه رفتن بیرون "
سوفی: گمشدیم
کاترین: خدا لعنتت کنه الان دیر میکنیم
سوفی: ببین باید با کلارا میرفتیم
"فلش بک به موقعی که رسید دانشگاه"
کلارا: چرا دارین بر میگردین
کوک: استاد ایسگامون کرده کلاسو کنسل کرد کلا
کلارا: ایشش... سوفی و کاترین بُرد کردن نیومدنا
"میخواست بهشون زنگ بزنه"
کاترین: سلامم
کلارا: خفه شین صدا ازتون نشنوم
سوفی: چرا خبب
کلارا: کنسل کرده کلاسو
کاترین: کییی
کلارا: خره...استاد دیگهه
استاد: اولا خر خودتونید.... دوما...
حرفش کامل نشده بود که کلارا فحشی نثارش کرد و استادشون با نگاهی تاسف بار رفت..
کاترین: حالا که کلاس کنسل شد یه جشنمون نشه؟؟
سوفی:بشهه؟
کلارا: نه...معلومه که نهههه
از خواب نازم زدم که استاد اینجا چیزمون کنهه
صبر کنید ببینم هنوز پروژهی قبلیمون حل نشدهه
همین الان جیمینو دیدم مث خر از کنارش رد شدمم"نسبتا بلند"
پاک یادم رفته بود!!
سوفی: حالا عربده بزن تو تا همه بفهمن
کاترین: نظرتونه بریم بیرون از دانشگاه بعد حرف بزنیم؟؟
۲.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.