خوناشامجذابمن

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻
#پارت1

«ویو ات»

توی خواب ناز بودم که با صدای گوش خراش یونا بیدار شدم

~بچهاااا بیداررر شید

ای مرض بیدار شید! من دلم پتوی نازمو میخواد

با هزار بدبختی از رختخواب دل کندمو رفتم ، رفتم پیش یونا

+یونا چی میگی؟! منو از خواب نازم بیدار کردو با اون صدای گوش خراشت نزاشتی بخوابم

یونا ابرو هاشو بالا انداخت و گفت:

=حافظه ماهی از حافظه تو بهتره مگه قرار نبود امروز بریم پیک نیک

با یادآوری پیک نیک خوابو کلا فراموش کردمو با دست زدم رو پیشونیمو گفتم:

+اخ راست میگی یادم رفت راستی یوری کجاست؟

=رفته صبحونه بخوره
+تو صبحونه خوردی؟

=آره فقط توی تنبل دیر از خواب بیدار میشی انگار تو خواب زمستونی فرو رفتی

نیشخندی زدمو گفتم:
+برو بابا

و رفتم که صبحانه بخورم
.......

وسط های راه بودیم که ماشین کم کم سرعتش کم شدو وسط جاده ایستاد

«ویو یوری»

اه لعنتی ماشین خراب شد
چندبار استارت زدم ولی روشن نشد

با ناامیدی به بچها گفتم:

_ماشین خراب شد اونم توی این جاده خلوت

ات با نگرانی گفت:

+حالا چیکار کنیم الان غروب میشه و ما بین یه جنگل گیر کردیم

یونا گفت:

=خب میتونیم شبو جنگل بمونیم تا کمک پیدا شه

با خوشحالی گفتم:
_فکر خوبیه اما شب کلی حیوون تو جنگله
دیدگاه ها (۰)

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت2ات: چاره دیگه ای نداریم جز اینکه تو...

٠خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت3«ویو یونا» با صدای جیغی نگران رو به...

شروع رمان #خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻خلاصه: ات، یوری، یونا 3 تا دوست...

زندگی پر معنا پارت اخر 40کوک با یه حرکت پیرهنو از تنش جدا کر...

قهوه تلخویو چویا تقریبا رسیده بودیم نگاهم به چشمه وسط جنگل خ...

_ به جای ا/ت میگم یوناعلامت هیون& علامت یونا _شروع :یونا یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط