وومین کیوت من
وومین کیوت من &۱۷
(از زبون نویسنده)
وومین آرومحلقه رو از تو جیبش درآورد و جلوی نائه زانو زد و حلقه رو بهش داد و نائه هم عین لبو سرخ شده بود حلقه رو برداشت و تو دستش کرد و جون یونگ هم حسابی کفری شده بود بعد وومین دوباره نشست سرجاش و گفت: نائه قول بده تو زندگیِ بعدی بازم کنارم باشی
نائه: قول میدم
که یهو جون یونگ چاقو رو از تو جیبش در آورد و به وومین حمله کرد و با چاقو دستش و خراش داد
وومین: لعنتی...
نائه: چه غلطی میکنی جون یونگگ؟!
همه ی بچه ها بخاطر صدای دعوا جمع شدن و از غذا جون یونگ چند نفر و جمع کرده بود که حسابچاوومین و برسن
سه نفر ریختن سر چاوومین اما وومین همه رو نفله کرد و یه نفرم نائه رو گرفت تا نتونه کاری کنه
جون یونگ یه میله آهنی برداشت و از پشت به وومین حمله کرد اما....
(ویو چاوومین) وقتی سر حرفاش پرانتز میزارم تو ذهنشه
ن...نائهههههه
(اون پرید جلو!؟...چرا همچین کاری کرددد؟؟)
یکی زنگ بزنه اورژانسسس!
(نائه رو گرفتم توی بغلم و خون زیادی روی صورتش بود رفته چرا همچین کاری کرد؟ خود به خود اشکم جاری شد )
نائه چشمات و باز کنن!
نائه: و..وم..ین...من می..میرم؟...
نه این چه حرفیه میزنی؟! معلومه نمیمیری! تو خوب میشی....ما عروسی میکنیم و بعدشم بچه دار میشیم! یه زندگی خوب میسازیم!
نائه:نمی..خوام.. بمیر..م...
(از زبون نویسنده)
داشتن نائه رو میبردن اتاق عمل و میونگ و سوهو داشتن دنبالش میرفتن
میونگ: نائه!..هققق....چشمات و باز کن!.هقق
سوهو: نائه صدام و میشنوی؟!
ذهن نائه: من میمیرم؟ نمیخوام بمیرم هنوز میخوام زندگی کنم میخوام با دوستام زندگی کنم میخوام با چاوومین زندگی کنم...
(یک هفته بعد)
(چاوومین درحال کتک زدن جون یونگ تا سر حد مرگ)
( ۱ سال بعد )
( چاوومین تو بیمارستان توی اتاق نائه:کما)
توی زندگی بعدی کنارم میمونی؟ چرند نگو! تو حتی توی این زندگی کنارم نموندی
بعد خنده ای کرد و بلند شد و رفت
«پایان فصل اول»
(ادامه دارد)
(از زبون نویسنده)
وومین آرومحلقه رو از تو جیبش درآورد و جلوی نائه زانو زد و حلقه رو بهش داد و نائه هم عین لبو سرخ شده بود حلقه رو برداشت و تو دستش کرد و جون یونگ هم حسابی کفری شده بود بعد وومین دوباره نشست سرجاش و گفت: نائه قول بده تو زندگیِ بعدی بازم کنارم باشی
نائه: قول میدم
که یهو جون یونگ چاقو رو از تو جیبش در آورد و به وومین حمله کرد و با چاقو دستش و خراش داد
وومین: لعنتی...
نائه: چه غلطی میکنی جون یونگگ؟!
همه ی بچه ها بخاطر صدای دعوا جمع شدن و از غذا جون یونگ چند نفر و جمع کرده بود که حسابچاوومین و برسن
سه نفر ریختن سر چاوومین اما وومین همه رو نفله کرد و یه نفرم نائه رو گرفت تا نتونه کاری کنه
جون یونگ یه میله آهنی برداشت و از پشت به وومین حمله کرد اما....
(ویو چاوومین) وقتی سر حرفاش پرانتز میزارم تو ذهنشه
ن...نائهههههه
(اون پرید جلو!؟...چرا همچین کاری کرددد؟؟)
یکی زنگ بزنه اورژانسسس!
(نائه رو گرفتم توی بغلم و خون زیادی روی صورتش بود رفته چرا همچین کاری کرد؟ خود به خود اشکم جاری شد )
نائه چشمات و باز کنن!
نائه: و..وم..ین...من می..میرم؟...
نه این چه حرفیه میزنی؟! معلومه نمیمیری! تو خوب میشی....ما عروسی میکنیم و بعدشم بچه دار میشیم! یه زندگی خوب میسازیم!
نائه:نمی..خوام.. بمیر..م...
(از زبون نویسنده)
داشتن نائه رو میبردن اتاق عمل و میونگ و سوهو داشتن دنبالش میرفتن
میونگ: نائه!..هققق....چشمات و باز کن!.هقق
سوهو: نائه صدام و میشنوی؟!
ذهن نائه: من میمیرم؟ نمیخوام بمیرم هنوز میخوام زندگی کنم میخوام با دوستام زندگی کنم میخوام با چاوومین زندگی کنم...
(یک هفته بعد)
(چاوومین درحال کتک زدن جون یونگ تا سر حد مرگ)
( ۱ سال بعد )
( چاوومین تو بیمارستان توی اتاق نائه:کما)
توی زندگی بعدی کنارم میمونی؟ چرند نگو! تو حتی توی این زندگی کنارم نموندی
بعد خنده ای کرد و بلند شد و رفت
«پایان فصل اول»
(ادامه دارد)
- ۴.۹k
- ۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط