سناریو
سناریو
وقتی دوست ات پسربچش رو برای یک شب میزاره پیش ات و اعضا و پسربچش شب میاد وسطتون که پیش ات بخوابه
نامجون:(با دهن باز و دقیقا با حالت اینکه خدایا یعنی چی نگاه بچه میکنه)
جین: هی پسر هندسام متاسفانه خاله اتت یه پسر هندیام تر از تو پیشش داره که باهاش بخوابه
ات: جیننن اون فقط بچه اوفف
شوگا: اولش مقاومت میکنه که اونم بغبت کنه اما بعدش میبینه فایده نداره و پشتشو یمکنه و میخوابه
جیهوپ:میخنده و میگه نه نه نشد پسرم
پسره: اما من میخوام پیش خاله ات بخوابم(اخم و بچگونه)
جیمین: عاااااا
ات:لبخند ضایع و با لب خونی بهش میگه: فقط همین یه شبههه
جیمن: اونم با لبخونی اعتراص میکنه و میگه یه شب هم خیلی زیاده
تهیونگ: از اونجایی که از پسره بچه خوشش اومده کنارش میخوابه و چیزی نمیگه
کوک: ــ اخم.
پسریچه: خاله میشه بغل کنی اینجا یکم ترسناکه(بچگونه)
ات: اره عزیزم بیا (سرشو یمذاره رو سینش)
کوک: زبونشو تو ذهنش میچرخونه
ات: خنده
وقتی دوست ات پسربچش رو برای یک شب میزاره پیش ات و اعضا و پسربچش شب میاد وسطتون که پیش ات بخوابه
نامجون:(با دهن باز و دقیقا با حالت اینکه خدایا یعنی چی نگاه بچه میکنه)
جین: هی پسر هندسام متاسفانه خاله اتت یه پسر هندیام تر از تو پیشش داره که باهاش بخوابه
ات: جیننن اون فقط بچه اوفف
شوگا: اولش مقاومت میکنه که اونم بغبت کنه اما بعدش میبینه فایده نداره و پشتشو یمکنه و میخوابه
جیهوپ:میخنده و میگه نه نه نشد پسرم
پسره: اما من میخوام پیش خاله ات بخوابم(اخم و بچگونه)
جیمین: عاااااا
ات:لبخند ضایع و با لب خونی بهش میگه: فقط همین یه شبههه
جیمن: اونم با لبخونی اعتراص میکنه و میگه یه شب هم خیلی زیاده
تهیونگ: از اونجایی که از پسره بچه خوشش اومده کنارش میخوابه و چیزی نمیگه
کوک: ــ اخم.
پسریچه: خاله میشه بغل کنی اینجا یکم ترسناکه(بچگونه)
ات: اره عزیزم بیا (سرشو یمذاره رو سینش)
کوک: زبونشو تو ذهنش میچرخونه
ات: خنده
- ۳.۷k
- ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط