قند پارسی پر خوری در حکایت سعدی

قند پارسی/ "پر خوری" در #حکایت سعدی
یکی از حکما پسر را نهی همی‌کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند گفت ای پدر گرسنگی خلق را بکشد نشنیده‌ای که ظریفان گفته‌اند به سیری مردن به که گرسنگی بردن.
گفت اندازه نگهدار، کُلوا وَ اشرَبوا وَ لا تُسْرِفوا
نه چندان بخور کز دهانت بر آید
نه چندان که از ضعف ، جانت برآید

با آن که در وجود طعامست عیش نفس
رنچ آورد طعام که بیش از قدر بود

گر گل شکر خوری به تکلف زیان کند
ور نان خشک دیر خوری گل شکر بود

حکایات گلستان سعدی

#فردوس_برین
دیدگاه ها (۳)

#حکایت/ بازرگان و خیانت در امانت بازرگانی انبار پر از آهنش ر...

در حیرتم از مرام این مردم پست این جماعت زنده کش مرده پرست تا...

#حکایت/ بندگی در راه احسان ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻛﻴﺴﻪ ﭘﻮﻟﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻏﻠﺎﻣ...

#حکایت/ پادشاه و لباس چرکین فقیر روزی فقیری با لباس چرکین به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط