{ ددی مافیایی من }
{ ددی مافیایی من }
{ فصل 2 )
پارت : 16
بارام ویو :
رفتم داخله همون اتاقی که داخلش بود که دیدم زانو هاشو بغل کرده و به یجا خیره شده
رفتم سمتشو با دستم چندبار زدم به شونش که برگشت بهم نگاه کرد
از چشماش معلوم بود که هنوزم بغض داره
بهش گفتم
بارام : بیا بریم پیشه من بخوابیم
یونجون : دستامو باز نمیکنی ؟
بارام : ببخشید الان بندارو میبرم
( یه چاغو برداشتم و شروع کردم به بریدنه بندا که تمام شد )
بارام : خب بیا اینم از دستات
بارام : خب دیگه بیا بریم بخوابیم
یونجون : باشه
( رفتیم با هم داخله اتاق و بالشتارو برداشتم و باهاشون تختو دو قسمت گردم و بهش گفتم )
بارام : ببین اگه از این با لشتا اومدی اینور تر یکاری میکنم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن ( تو گوه میخوری 🗿)
یونجون : باشه
{ فصل 2 )
پارت : 16
بارام ویو :
رفتم داخله همون اتاقی که داخلش بود که دیدم زانو هاشو بغل کرده و به یجا خیره شده
رفتم سمتشو با دستم چندبار زدم به شونش که برگشت بهم نگاه کرد
از چشماش معلوم بود که هنوزم بغض داره
بهش گفتم
بارام : بیا بریم پیشه من بخوابیم
یونجون : دستامو باز نمیکنی ؟
بارام : ببخشید الان بندارو میبرم
( یه چاغو برداشتم و شروع کردم به بریدنه بندا که تمام شد )
بارام : خب بیا اینم از دستات
بارام : خب دیگه بیا بریم بخوابیم
یونجون : باشه
( رفتیم با هم داخله اتاق و بالشتارو برداشتم و باهاشون تختو دو قسمت گردم و بهش گفتم )
بارام : ببین اگه از این با لشتا اومدی اینور تر یکاری میکنم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن ( تو گوه میخوری 🗿)
یونجون : باشه
۸.۱k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.