Why?p²³
جولیا:آها ممنون
دکتر:خواهش
جولیا:آقای دکتر خودش میدونه؟؟
دکتر:بله
جولیا:مرسی
پرستار:خانم جئون جولیا
جولیا:منم
پرستار:شوهرتون بهوش امد
جولیا:وای خدارو شکر
جولیا:کِی میتونم ببینمش
پرستار:الان میبریمشون تو بخش اونجا میتو نین ببینیدش
جولیا:ممنون
*یک روز بعد*
کوک امد خونه ی من از دیروز تا الان خیلی بهتر شده
برای صبحونه صداش کردم امد پایین
کوک:به به دختر عموم چه کردههه
جولیا:مااینیم دیگه
جیون:اماااااا
جولیا:جانم... بیدار شدی
جیون:آره
جولیا:بیا پیش عمو جونگ کوک صبحونه بخور
یهو دیدم کوک سرشو گرفته
جولیا:کوک خوبی؟؟
کوک:آههه
جولیا:کوک
__________________________________________
نه نه الان نهههه نمیخوام بفهمه آهههههه
جونگ سوک:متاسفم کوک قول میدم اذیتش نکنم
وخاموشی برای کوک....
__________________________________________
یهو دیدم کوک آروم شد
جولیا:کوک خوبی
کوک:(بالحن کیوت سگییی)آره
جولیا:خوبی؟
کوک:چرا بد باشم
جولیا:آخه یه جوری شدی
کوک:چجوریی؟
یاد اون حرف دکتر افتادم
جولیا:هی... هیچی
کوک:میشه بغلت کنم؟(بالحن کیوت بسیار بسیار سگییییییییییی)
جولیا:آ.. آره
وقتی بغلم کرد احساس کردم تو بهشتم دلم برای بغلش تنگ شده بود
جولیا:اسمت چیه؟
کوک:وایسا... تو میدونی ؟؟
جولیا:دکتر همه چی رو بهم گفت
کوک:خبب اسمم جونگ سوکه🙃
جولیا:اوه جونگ کوک و جونگ سوک ببینم شما داداشین؟؟
جونگ سوک:آره
جولیا:خب چرا من تاحالا ترو ندیدم
جونگ سوک :دیدیم ولی منو یادت نمیاد من از ۷ سالگی رفتم لس آنجلس امسال خواستم بیام ولی نشد کار برام پیش امد
جولیا:ینی تو الان پسر عموی دوم منی؟؟
جونگ سوک:بلههه
جولیا:چرا رفتی لس آنجلس؟؟
جونگ سوک :برای شرکت پدرم
جولیا :آها بعد شما اخلاقاتون عوض میشه ؟؟
جونگ سوک:نه روح هامون جابه جا میشه🙂
جولیا:خب پسر عمو دومی گشنت نیس؟؟
جونگ سوک:چرا خیلییی من امروز تو شرکت بودم که روحم با کوک جابه جا شد
جولیا:ینی الان کوک روحش تو جسم توعه
جونگ سوک :بله
جولیا:عه
جونگ سوک:ارع
جولیا:راستی شما مگه روحتون جابه جا نمیشه
جونگ سوک:خب؟؟
جولیا:پس چرا من تاحالا ندیدمت؟؟؟
جونگ سوک:مدتی بود روحمون جابه جا نشده بود
جولیا:آها.. خب بیا بریم بیرون
[بچه ها من بجای جونگ سوک مینویسم سوک چون دستم داره نابود میشه]راستی حمایت فراموش نشه اگه شدیم ۱۰۰ تا براتون پار ۲۴ هم میزام
راستی شرطااااا
لایک:۱۰
کامنت:۲۰ )تکراری نباشه
فالو:۱۰۰
دکتر:خواهش
جولیا:آقای دکتر خودش میدونه؟؟
دکتر:بله
جولیا:مرسی
پرستار:خانم جئون جولیا
جولیا:منم
پرستار:شوهرتون بهوش امد
جولیا:وای خدارو شکر
جولیا:کِی میتونم ببینمش
پرستار:الان میبریمشون تو بخش اونجا میتو نین ببینیدش
جولیا:ممنون
*یک روز بعد*
کوک امد خونه ی من از دیروز تا الان خیلی بهتر شده
برای صبحونه صداش کردم امد پایین
کوک:به به دختر عموم چه کردههه
جولیا:مااینیم دیگه
جیون:اماااااا
جولیا:جانم... بیدار شدی
جیون:آره
جولیا:بیا پیش عمو جونگ کوک صبحونه بخور
یهو دیدم کوک سرشو گرفته
جولیا:کوک خوبی؟؟
کوک:آههه
جولیا:کوک
__________________________________________
نه نه الان نهههه نمیخوام بفهمه آهههههه
جونگ سوک:متاسفم کوک قول میدم اذیتش نکنم
وخاموشی برای کوک....
__________________________________________
یهو دیدم کوک آروم شد
جولیا:کوک خوبی
کوک:(بالحن کیوت سگییی)آره
جولیا:خوبی؟
کوک:چرا بد باشم
جولیا:آخه یه جوری شدی
کوک:چجوریی؟
یاد اون حرف دکتر افتادم
جولیا:هی... هیچی
کوک:میشه بغلت کنم؟(بالحن کیوت بسیار بسیار سگییییییییییی)
جولیا:آ.. آره
وقتی بغلم کرد احساس کردم تو بهشتم دلم برای بغلش تنگ شده بود
جولیا:اسمت چیه؟
کوک:وایسا... تو میدونی ؟؟
جولیا:دکتر همه چی رو بهم گفت
کوک:خبب اسمم جونگ سوکه🙃
جولیا:اوه جونگ کوک و جونگ سوک ببینم شما داداشین؟؟
جونگ سوک:آره
جولیا:خب چرا من تاحالا ترو ندیدم
جونگ سوک :دیدیم ولی منو یادت نمیاد من از ۷ سالگی رفتم لس آنجلس امسال خواستم بیام ولی نشد کار برام پیش امد
جولیا:ینی تو الان پسر عموی دوم منی؟؟
جونگ سوک:بلههه
جولیا:چرا رفتی لس آنجلس؟؟
جونگ سوک :برای شرکت پدرم
جولیا :آها بعد شما اخلاقاتون عوض میشه ؟؟
جونگ سوک:نه روح هامون جابه جا میشه🙂
جولیا:خب پسر عمو دومی گشنت نیس؟؟
جونگ سوک:چرا خیلییی من امروز تو شرکت بودم که روحم با کوک جابه جا شد
جولیا:ینی الان کوک روحش تو جسم توعه
جونگ سوک :بله
جولیا:عه
جونگ سوک:ارع
جولیا:راستی شما مگه روحتون جابه جا نمیشه
جونگ سوک:خب؟؟
جولیا:پس چرا من تاحالا ندیدمت؟؟؟
جونگ سوک:مدتی بود روحمون جابه جا نشده بود
جولیا:آها.. خب بیا بریم بیرون
[بچه ها من بجای جونگ سوک مینویسم سوک چون دستم داره نابود میشه]راستی حمایت فراموش نشه اگه شدیم ۱۰۰ تا براتون پار ۲۴ هم میزام
راستی شرطااااا
لایک:۱۰
کامنت:۲۰ )تکراری نباشه
فالو:۱۰۰
۹.۴k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.