ادامه ی داستان در کپشن
ادامه ی داستان در کپشن
.
.
.
میدانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید
خدایا،اگر من همین حالا باید بروم،لطفا نام فرشته را به من بگویید.
خداوند بار دیگر او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد
به راحتی میتوانی او را مادر صدا کنی!
.
.
.
میدانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید
خدایا،اگر من همین حالا باید بروم،لطفا نام فرشته را به من بگویید.
خداوند بار دیگر او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد
به راحتی میتوانی او را مادر صدا کنی!
۳.۸k
۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.