نگهبان دریا
نگهبان دریا
پارت شونزدهم
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که ...
زنگ در خورد تهیونگ در رو باز کرد و که با اسمی که گفت سر جام خشکم زد
&هوپی هیونگگ
_سلام تهیونگیی
+ا،اون جیهوپه ؟؟
به هوای اینکه من و یادش باشه سریع رفتم پیشش و بغلش کردم
+د،دلم برات تنگ شده بود هوپی جونم
_ش،شما کی هستید ...اسم من رو از کجا میدونید ؟!
+(بغض) هوپی منم ا.ت لی ا.ت همون عروس فراری
_ا.ت؟! خ،خودتی ؟!
+آره آره خودمم
_من هنوز کامل شما رو نمیشناسم فقط فقط اسمتون برام آشناس
+چ،چی؟! ...تهیونگا من میرم میخوابم
#یوجین: ا.ت...
+ول کن یوجین
ویو جیهوپ
هنوز هم همون بوی عطر رو میداد احمق فکر کرد نمیشناسمش ولی مجبورم که این کار رو کنم وگرنه پدر یوجین ا.ت رو میکشه
یوجین و یونگی هم رفتند بالا که بخوابن که من و ته تنها شدیم
&هوپی چرا بهش نگفتی میشناسیش ؟!
_اگر پدر یوجین بفهمه ا.ت رو میکشه اون روزی هم که فرار کردم اومدم بوسان افراد پدر یوجین پیدام کردند و پدر یوجین تهدیدم کرد
برا همین رفتم تو برج های نگهبانی دریا تا بتونم شاید ا.ت رو ببینم
&خب من کمکت میکنم
_ممنون
ویو ا.ت
صبح شده بود از خواب بلند شدم دست و صورتم رو شستم . کارای لازم رو انجام دادم لباس هام رو عوض کردم و رفتم پایین رو پله ها بودم که با یه دختره رو مبل روبرو شدم
سریع رفتم جلوش که دیدم جنی بود
+ج،جنی!
¶....
+جیا
¶بفرمایید خانم...
+ا.ت هستم لی ا.ت دوست صمیمی تو
¶من شما رو نمیشناسم خانم ا.ت
+راحت باش ا.ت صدام کن جنی
¶انقدر به من نگو جنیی(داد)
+جن،جیا از گذشتت بگو
¶ه،هیچی یادم نیست
+هر چی که میدونی ،هرچی که یادت هست بگو
¶من چیز زیادی یادم نیست فقط میدونم
+چی چی میدونی بهم بگو
¶فقط میدونم که من ...
اگر کم شد ببخشید من هنوز هم مسافرت هستم فردا بلیط دارم برگشتم دوباره شروع میکنم :)
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
پارت شونزدهم
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که ...
زنگ در خورد تهیونگ در رو باز کرد و که با اسمی که گفت سر جام خشکم زد
&هوپی هیونگگ
_سلام تهیونگیی
+ا،اون جیهوپه ؟؟
به هوای اینکه من و یادش باشه سریع رفتم پیشش و بغلش کردم
+د،دلم برات تنگ شده بود هوپی جونم
_ش،شما کی هستید ...اسم من رو از کجا میدونید ؟!
+(بغض) هوپی منم ا.ت لی ا.ت همون عروس فراری
_ا.ت؟! خ،خودتی ؟!
+آره آره خودمم
_من هنوز کامل شما رو نمیشناسم فقط فقط اسمتون برام آشناس
+چ،چی؟! ...تهیونگا من میرم میخوابم
#یوجین: ا.ت...
+ول کن یوجین
ویو جیهوپ
هنوز هم همون بوی عطر رو میداد احمق فکر کرد نمیشناسمش ولی مجبورم که این کار رو کنم وگرنه پدر یوجین ا.ت رو میکشه
یوجین و یونگی هم رفتند بالا که بخوابن که من و ته تنها شدیم
&هوپی چرا بهش نگفتی میشناسیش ؟!
_اگر پدر یوجین بفهمه ا.ت رو میکشه اون روزی هم که فرار کردم اومدم بوسان افراد پدر یوجین پیدام کردند و پدر یوجین تهدیدم کرد
برا همین رفتم تو برج های نگهبانی دریا تا بتونم شاید ا.ت رو ببینم
&خب من کمکت میکنم
_ممنون
ویو ا.ت
صبح شده بود از خواب بلند شدم دست و صورتم رو شستم . کارای لازم رو انجام دادم لباس هام رو عوض کردم و رفتم پایین رو پله ها بودم که با یه دختره رو مبل روبرو شدم
سریع رفتم جلوش که دیدم جنی بود
+ج،جنی!
¶....
+جیا
¶بفرمایید خانم...
+ا.ت هستم لی ا.ت دوست صمیمی تو
¶من شما رو نمیشناسم خانم ا.ت
+راحت باش ا.ت صدام کن جنی
¶انقدر به من نگو جنیی(داد)
+جن،جیا از گذشتت بگو
¶ه،هیچی یادم نیست
+هر چی که میدونی ،هرچی که یادت هست بگو
¶من چیز زیادی یادم نیست فقط میدونم
+چی چی میدونی بهم بگو
¶فقط میدونم که من ...
اگر کم شد ببخشید من هنوز هم مسافرت هستم فردا بلیط دارم برگشتم دوباره شروع میکنم :)
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
۲.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.