پارت ❸❶

پارت ❸❶

کوک ویو
از خواب که بیدار شدم دیدم ات خیلی گوگولی بقلم کرده داشتم به صورت جذابش نگاه میکردم که هرکسی برای خودش میخوادش
اگه من نبودم پدر بزرگم معلوم نبود
چیکار میکنه بهم گفته بود اگه تو نبودی ات و تو سن ۱۲سالگی
شوهر میدادم چون خیلی خاطر
خواه داشت و الانم به ات میگه
اگه کوک نبود تو هم نبودی درسته
ات ازم میترسه الان فکر میکنید
این از چیت میترسه و اینا تو که باهاش مهربونی... ولی این طور نیست بیشتر اوقات اگه به
حرفم گوش نده حتی به اتاق شکنجه
هم بردمش ولی نمیتونستم
دست روش بلند کنم ولی خب یبار از سر مستی مث سگ
زدمش کل بدنش کبود
بود در حدی که تکون
نمیتونست بخوره ولی
باز هم جرعت نداره کاری بدون
اجازم انجام بده شاید من روش زیاد
حساسم ولی خب کلا دیگه
نمیدونم چجوری بگم داشتن
همین جوری به صورتش نگاه
میکردم که چشماشو باز کرد
زود چشمامو بستم و
خودمو به خواب زدم

ات ویو
از خواب که بیدار شدم کوک
رو به روم بود منم سفت بغلش کرده بودم
هیییی
همین جوری داشتم نگاش میکردم
نمیدونم چن شده بود
ولی دوسش داشتم!