دل ز تن بردی

دل ز تن بردی
و در جانی هنوز

دردها دادی
و درمانی هنوز

آشکارا سینه‌ام بشکافتی
همچنان در سینه پنهانی هنوز

#امیرخسرودهلوی
دیدگاه ها (۲)

وقتی که شانه هایمدر زیر بار حادثه می‌خواست بشکند ..از خیال پ...

آنجا یک قهوه خانه بود ...اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چ...

سخن چینان شنیدم آشنایت نیستمخاطراتت را بیاور تا بگویم کیستمس...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

هر اندیشه که می‌پوشی درون خلوت سینهنشان و رنگ اندیشه ز دل پی...

rere.rrمیدونی تو منو کجا بردی؟بردی به یه مرحله از زندگیکه شا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط