وقتی که شانه هایم
وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه میخواست بشکند ..
از خیال پریشان من گذشت :
" بر شانه های تو … "
" بر شانه های تو ... "
میشد اگر سری بگذارم ..
وین بغض درد را
از تنگنای سینه برآرم
به های های
آن جان پناهِ مهر ،
شاید که میتوانست
از بار این مصیبت سنگین
آسودهام کند ...
#فریدون_مشیری
در زیر بار حادثه میخواست بشکند ..
از خیال پریشان من گذشت :
" بر شانه های تو … "
" بر شانه های تو ... "
میشد اگر سری بگذارم ..
وین بغض درد را
از تنگنای سینه برآرم
به های های
آن جان پناهِ مهر ،
شاید که میتوانست
از بار این مصیبت سنگین
آسودهام کند ...
#فریدون_مشیری
۱.۰k
۱۳ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.