ابرها را اختیار کرده ام

ابرها را اختیار کرده ام
تا همواره ببارند
برای حال غریب نگاهی
که هیچ پناهی ندارد
و خویشتن را
در آستان عشق
بینوا می بیند
خیابان ها را
به هم چسبانده ام
تا پای قدم زدنم
هیچ گاه کم نیاورد
و درد قلبم را
در گلویم خفه کرده ام
تا نگون بختی ام را
بی زبان باشد
دیدگاه ها (۱)

صدایی بین من و دیوار نیستو تا گوش کار می کندسکوت است و هیچنف...

هیچ هراسی از تردید تو ندارماگر لازم باشدقلب زمین و آسمان را ...

.غم آسمان که فرو می ریزداندوه چشمان من چیدنی ستتاسف می خورمب...

می خواهم جوری دوستت داشته باشمکه به هیچدوست داشتنی شبیه نباش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط