غم آسمان که فرو می ریزد

.غم آسمان که فرو می ریزد
اندوه چشمان من چیدنی ست
تاسف می خورم
برای احساسی که در من جمع شد
برای دوستت دارم هایی که ردیف شد
ولی سمت هیچ کسی پرواز نکرد
شرمنده خودم می شوم که
دست هیچ قراری به سمت من دراز نشد
شاید زمین از ابتدا هم
برای من جای نداشت که من
نیست زندگی کردم
امروز غم آسمان دوباره شروع شد
و من تمام خودم را برداشتم
بی آنکه کسی بگوید نرو
بی آنکه کسی بگوید بمان
تمام بغض هایم را شستم
و به راه افتادم
تا به انتهای دنیا برسم
آه پشت آه
حسرت پشت حسرت
غرق می شوم
در لذت مرگ
از مرگ نمی ترسم
چون کسی مرا دوست نداشت
چون کسی را دوست نداشتم
دیدگاه ها (۲)

ابرها را اختیار کرده امتا همواره ببارندبرای حال غریب نگاهیکه...

صدایی بین من و دیوار نیستو تا گوش کار می کندسکوت است و هیچنف...

می خواهم جوری دوستت داشته باشمکه به هیچدوست داشتنی شبیه نباش...

من در جایی از زندگی قرار گرفته ام کهجز دلتنگی برای من نداردس...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط