صدایی بین من و دیوار نیست
صدایی بین من و دیوار نیست
و تا گوش کار می کند
سکوت است و هیچ
نفسی نمانده
که بتوانم ابرها را تکان دهم
دستی بیدار نیست
تا دیوارها را از جا بر کنم
زمزمه رنج ها درون من است
و هراس تماشا در چشمان من
همانند سنگی افتاده ام گوشه ای
اتفاقی نیست مرا
لگد کند
دستی نیست بلندم کند
هر لحظه که بگذرد
لذت مرگ در من
دو برابر است
و تا گوش کار می کند
سکوت است و هیچ
نفسی نمانده
که بتوانم ابرها را تکان دهم
دستی بیدار نیست
تا دیوارها را از جا بر کنم
زمزمه رنج ها درون من است
و هراس تماشا در چشمان من
همانند سنگی افتاده ام گوشه ای
اتفاقی نیست مرا
لگد کند
دستی نیست بلندم کند
هر لحظه که بگذرد
لذت مرگ در من
دو برابر است
- ۴۲۹
- ۲۹ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط