عصر های پنجشنبه بهانه است وقتی دست هایمان بهم نمیرسندبدنب

عصر های پنجشنبه بهانه است وقتی دست هایمان بهم نمیرسندبدنبال روزنه ای میگردیم تا دلتنگی هایمان را به دوشش بیانداریم وقتی زورمان به زندگی نمیرسدچانه ها لرزید و اشک ها جاری شددلتنگی را پای غروب های خسته پهن خواهیم کرد . . .عصرهای پنجشنبه بهانه است این درون بیقرار ماست که تمام روز و هفته و سال را دلتنگیم . . .
دیدگاه ها (۱)

آخـــریـــن خشـــاب فنجـــان قهـــوه ام را . . .مینــوشــــم...

آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...تو کجایی مادرم……؟!آنقَدَر...

الا ای چاه یارم را گرفتند‎!گلم ، باغم،بهارم را گرفتند‎! میان...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط