تک پارتی جونگ کوک
تک پارتی جونگ کوک
توی خیابان ها قدم میزد هنوزم صدای بم عشق زندگیش که بهش گفت ازت خسته شدم توی مغزش اکو میشد هنوزم باورش نمیشد اونا بهم قول دادن همیشه پیش هم باشن اما شاید این سرنوشتشون بود
هه سرنوشت چه کلمه مسخره ای دخترک به خودش قول داد حتی اگه سرنوشت نخواد اونا باهم باشن باهاش بجنگه تا همیشه کنار مرد زندگیش باشه به حدی عاشق عشق زندگیش بود که حاضر بود برای دیدن دوباره ی لبخند عشقش جونشم بده
همه میگفتن به خاطر دارایی های پسرک باهاش هست دخترک قبل از اینکه عاشق پسرک بشه یه کارتون خواب بدبخت بود اما با ورود پسرک به زندگیش همه چی عوض شد
درحال قدم زدن چشمش به کافه ای خورد که شده بود پاتوق خودش و پسرک اما حیف همه اون روزا تمام شد
(فلش بک یک سال پیش )
دخترک تازه کار پیدا کرده بود و توی گل فروشی کار میکرد روزی که درحال کار کردن بود پسر جذابی به اونجا رفت پسرک عاشق بوی گل بود غرق در بوی گل بود که متوجه پرنسس روبه روش شد
* امممم.....آقا چیزی میخوان
پسرک محو در چهره زیبای دخترک گفت یک شاخه گل رز سرخ میخوام
دخترک گل رز رو به پسرک داد پسرک با دادن پول به دخترک از اونجا خارج شد
روزها میگذشت پسرک هر روز به اون گل فروشی میرفت و یک شاخه گل سرخ گرفت تا روزی تصمیم گرفت به دخترک اعتراف کنه برای همین یک تاج گل سفارش داد دخترک اون تاج گل رو برد به ویلایی که پسرک توش زندگی میکرد تمام راه اون پر از گل رز های سرخ پر پر شده بود به داخل که رسید با دیزاین اونجا چشماش از تعجب گرد شد پسرک اون روز بهش اعتراف کرد
دخترک دعا میکرد ای کاش الان پیش پسرک بود و سالگرد آشناییشون رو بهش یاد آوری میکرد پسرک خیلی کیوت و فراموش کار و در عین حال جذاب و باحال بود توی فکربود که یهو بارون گرفت
یعنی ابر ها داشتن از بدبختی دخترک گریه میکردند؟
یهو چتری بالای سرش قرار گرفت با تعجب سرشو بالا گرفته که با چهره جذاب عشق زندگیش روبه رو شد
& م.....من عذر میخوام کوئین منو ببخش که اون طوری باهات رفتار کردم من ......من فقط خسته بودم
دخترک حرفی نزد و فقط پسرک رو محکم در آغوش کشید که پسرک رو به روش زانو زد و حلقه ای جلوش گرفت
& عشق همیشگی زندگیم بامن ازدواج میکنی
* اره
پسرک حلقه رو توی انگشت دخترک انداخت
& سالگردمون مبارک
های ببخشید چند روز نبودم فول میدم زود فیکو بزارم
اصکی به شدت ممنوع ❌
توی خیابان ها قدم میزد هنوزم صدای بم عشق زندگیش که بهش گفت ازت خسته شدم توی مغزش اکو میشد هنوزم باورش نمیشد اونا بهم قول دادن همیشه پیش هم باشن اما شاید این سرنوشتشون بود
هه سرنوشت چه کلمه مسخره ای دخترک به خودش قول داد حتی اگه سرنوشت نخواد اونا باهم باشن باهاش بجنگه تا همیشه کنار مرد زندگیش باشه به حدی عاشق عشق زندگیش بود که حاضر بود برای دیدن دوباره ی لبخند عشقش جونشم بده
همه میگفتن به خاطر دارایی های پسرک باهاش هست دخترک قبل از اینکه عاشق پسرک بشه یه کارتون خواب بدبخت بود اما با ورود پسرک به زندگیش همه چی عوض شد
درحال قدم زدن چشمش به کافه ای خورد که شده بود پاتوق خودش و پسرک اما حیف همه اون روزا تمام شد
(فلش بک یک سال پیش )
دخترک تازه کار پیدا کرده بود و توی گل فروشی کار میکرد روزی که درحال کار کردن بود پسر جذابی به اونجا رفت پسرک عاشق بوی گل بود غرق در بوی گل بود که متوجه پرنسس روبه روش شد
* امممم.....آقا چیزی میخوان
پسرک محو در چهره زیبای دخترک گفت یک شاخه گل رز سرخ میخوام
دخترک گل رز رو به پسرک داد پسرک با دادن پول به دخترک از اونجا خارج شد
روزها میگذشت پسرک هر روز به اون گل فروشی میرفت و یک شاخه گل سرخ گرفت تا روزی تصمیم گرفت به دخترک اعتراف کنه برای همین یک تاج گل سفارش داد دخترک اون تاج گل رو برد به ویلایی که پسرک توش زندگی میکرد تمام راه اون پر از گل رز های سرخ پر پر شده بود به داخل که رسید با دیزاین اونجا چشماش از تعجب گرد شد پسرک اون روز بهش اعتراف کرد
دخترک دعا میکرد ای کاش الان پیش پسرک بود و سالگرد آشناییشون رو بهش یاد آوری میکرد پسرک خیلی کیوت و فراموش کار و در عین حال جذاب و باحال بود توی فکربود که یهو بارون گرفت
یعنی ابر ها داشتن از بدبختی دخترک گریه میکردند؟
یهو چتری بالای سرش قرار گرفت با تعجب سرشو بالا گرفته که با چهره جذاب عشق زندگیش روبه رو شد
& م.....من عذر میخوام کوئین منو ببخش که اون طوری باهات رفتار کردم من ......من فقط خسته بودم
دخترک حرفی نزد و فقط پسرک رو محکم در آغوش کشید که پسرک رو به روش زانو زد و حلقه ای جلوش گرفت
& عشق همیشگی زندگیم بامن ازدواج میکنی
* اره
پسرک حلقه رو توی انگشت دخترک انداخت
& سالگردمون مبارک
های ببخشید چند روز نبودم فول میدم زود فیکو بزارم
اصکی به شدت ممنوع ❌
۲۱۱.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.