P

P34
_..باید تلافی همه اون بوسه رو سرت در میاوردم...
+خوب بود....نه خوشم اومد...
_ات....دلت درد نمیکنه؟
+نه عزیزم خوبم!
_خب خوبه.....
+فکر میکردی با من ازدواج کنی؟
_خب....خیلی غیر منتظره بود....
ما خیلی یه دفعه ای با هم هم اتاقی شدیم....
+بهترین اتفاق زندگیمه!
_اره خب....فکر نمیکردم هر شب یه دختر کوچولو رو تو بغلم بخوابونم...
+همون دختر عموت....چند سالشه؟
_۳۲...
+سنشو خوب میدونیا!
_ات...خب منشیمه!
+اه....خیلی رو مخی!
_ اتتت...
+ولم کنا .....بیشور!
۲ دقیقه گذشت....
احساس کردم دستی از پهلو هام پایین اومد و دور کمرم حلقه شد.....
_خانمم؟
+....
_ات...خیلی حساس شدیا!
خودت سنشو پرسیدی...
+....
_عزیزم...قهر نکن دیگه!
+....
_بیداری؟
+اوهوم....
_ای جونمم!
+آی آی دلم فشار نده!
_ببخشید...
+....
_با این لباسا میخوای بخوابی؟
+مشکلش چیهه؟
_عوض کن عزیزم...
راحت بخوابیم جوجو!
+جوجوو!
_دارم به بچه ی جدید فکر میکنم!
+خیلی بیخود میکنی!
_تو کاره ای نیستی.....
اصل کاری منم!
+نه کی گفته؟
اگه من نباشم...اونو کجا میخوای بریزی؟
_جور میشه...
+زهر مارر!
دیدگاه ها (۷)

P35+دوباره داری پررو میشیا!_ببخشید ببخشید....+....._ولی نظرت...

P36_چه میدونمم....خانم قراره دوست‌پسرشو معرفی کنه!+اهاا...او...

P33_فقط یه بوس کوچولو......+همین؟اومد طرفم...._میشه بیشتر بش...

P32_ات..کافیه...چرا باید با اون بریزم رو هم...+....._....ات....

کاش براتون مهم بودم

رمان انیمه «هنوز نه!» چپتر ۸

و یهو چشمشون به تهی افتاد که داشت نگاشون می‌کرد هر دو خجالت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط