پنج پارتی مرور خاطرات🧸🖇️📜
پنج پارتی مرور خاطرات🧸🖇️📜
.
.
.
جیمین = ا.ت یادته قبل از اینکه بری ، شبا ستاره ها رو نگاه میکردیم؟ ......اگه الان بودی ما خوشبخت تر بودیم
( فردا صبح)
یونا= بابا نمیتونم دکمه ی لباسم رو ببندم
جیمین = من برات درستش میکنم(وقتی به یونا نگاه کرد یاد ا.ت افتاد خیلی شبیهش بود)
یونا= بابایی
جیمین= آها آره دیرمون شد بریم
(رسیدن مدرسه)
یونا= پس بابایی غذاتو میخوری ، و برای کارت تلاش میکنی
جیمین= باشه
یونا= فایتینگ جیمینا
جیمین(توی ذهنش) ا.ت میدونستم به ا.ت رفته
(بعد از مدرسه و کار جیمین مثل هر روزشون رفتم سر خاک ا.ت)
یونا= مامانی میدونم من خیلی ازت یادم نمیاد ولی دوست دارم بهم قول بده تو خوابم میای
جیمین= یونا برو بشین تو ماشین
یونا= باشه پدر
جیمین= ا.ت ببین این همون گلیه که دوسش داری من هنوزم فراموش نکردم
(۱۲ سال بعد)
یونا= بابا بسه من بچه نیستم منم میتونم خودم برم بیرون و مهمونی
جیمین= من از بعدش میترسم یاد مادرت بیوفت
یونا= همیشه همینه به خاطر چارچوبی که دور خودت کشیدی هیچوقت باهام وقت نمیگذرونی
جیمین=حد خودتو بدون پارک یونا اتاقت
🖇️زحمت کشیدم ۴ لایک ۲ کامنت ۱۶۴ بشیم
.
.
.
جیمین = ا.ت یادته قبل از اینکه بری ، شبا ستاره ها رو نگاه میکردیم؟ ......اگه الان بودی ما خوشبخت تر بودیم
( فردا صبح)
یونا= بابا نمیتونم دکمه ی لباسم رو ببندم
جیمین = من برات درستش میکنم(وقتی به یونا نگاه کرد یاد ا.ت افتاد خیلی شبیهش بود)
یونا= بابایی
جیمین= آها آره دیرمون شد بریم
(رسیدن مدرسه)
یونا= پس بابایی غذاتو میخوری ، و برای کارت تلاش میکنی
جیمین= باشه
یونا= فایتینگ جیمینا
جیمین(توی ذهنش) ا.ت میدونستم به ا.ت رفته
(بعد از مدرسه و کار جیمین مثل هر روزشون رفتم سر خاک ا.ت)
یونا= مامانی میدونم من خیلی ازت یادم نمیاد ولی دوست دارم بهم قول بده تو خوابم میای
جیمین= یونا برو بشین تو ماشین
یونا= باشه پدر
جیمین= ا.ت ببین این همون گلیه که دوسش داری من هنوزم فراموش نکردم
(۱۲ سال بعد)
یونا= بابا بسه من بچه نیستم منم میتونم خودم برم بیرون و مهمونی
جیمین= من از بعدش میترسم یاد مادرت بیوفت
یونا= همیشه همینه به خاطر چارچوبی که دور خودت کشیدی هیچوقت باهام وقت نمیگذرونی
جیمین=حد خودتو بدون پارک یونا اتاقت
🖇️زحمت کشیدم ۴ لایک ۲ کامنت ۱۶۴ بشیم
۲.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.