.
.
پنج پارتی مرور خاطرات🧸🖇️📜
یونا=نظرت چیه بابایی؟
جیمین= در مورد چی چاگیا ؟
یونا= نقاشی خانواده مون ببین!
جیمین=آره خیلی قشنگه...
یونا= مامان بزرگ بهم گفت مامانم الان بال داره و ما رو میبینه پس براش بال گذاشتم......بابا میشه بهم بگه چجوری با مامانی آشنا شدی؟
جیمین=مامانت سمج ترین دختری بود که دیدم ، یه بار وقتی دبیرستان بودیم، دیدم مامانت داره از یه دختر دفاع میکنه ، داشت خیلی با احترام باهاشون حرف میزد ولی......
ا.ت=ببینین یا از اینجا میرین یا بد میشه
غریبه= مثلا از یه دختر چه کاری بر میاد؟
یونا= مامانم چیکار کرد ؟
جیمین= به محض تموم کردن جملش افتاد رو سرشون و کتک کاری، مامانت خیلی قوی بود.....من از اون موقع عاشقش شدم
مامانت نمیتونست یجا بشینه همش در حال دیوونه بازی بود ، ولی در هر حال من بهش گفتم.....
{ف.ک}
جیمین= ا.ت ببین من ازت خیلی خوشم میاد
ا.ت= عه واااا پس قبوله.....حالا بیا بریم گشنمه غذا بخوریم
{پایان ف.ک}
جیمین=مامانت همیشه باحال ترین آدم توی زندگیه من بود
یونا= ( خوابش برده روی زمین و خر و پف میکرد)
جیمین= تو همین اخلاقتم به مامانت رفته
( جیمین یونا رو توی اتاقش گذاشت و از بالکن به آسمون، ستاره ها، و ماه نگاه کرد)
جیمین= اگه الان اینجا بودی بهتر میشد اون نیاز به مادر داره
و بیشتر از همه ا.ت من بهت نیاز دارم!
.
.
.
📪پارت بعد شرایط داره من زحمت کشیدم ۵ لایک ۴ کامنت📬
اولین لایک فالو میشه
پنج پارتی مرور خاطرات🧸🖇️📜
یونا=نظرت چیه بابایی؟
جیمین= در مورد چی چاگیا ؟
یونا= نقاشی خانواده مون ببین!
جیمین=آره خیلی قشنگه...
یونا= مامان بزرگ بهم گفت مامانم الان بال داره و ما رو میبینه پس براش بال گذاشتم......بابا میشه بهم بگه چجوری با مامانی آشنا شدی؟
جیمین=مامانت سمج ترین دختری بود که دیدم ، یه بار وقتی دبیرستان بودیم، دیدم مامانت داره از یه دختر دفاع میکنه ، داشت خیلی با احترام باهاشون حرف میزد ولی......
ا.ت=ببینین یا از اینجا میرین یا بد میشه
غریبه= مثلا از یه دختر چه کاری بر میاد؟
یونا= مامانم چیکار کرد ؟
جیمین= به محض تموم کردن جملش افتاد رو سرشون و کتک کاری، مامانت خیلی قوی بود.....من از اون موقع عاشقش شدم
مامانت نمیتونست یجا بشینه همش در حال دیوونه بازی بود ، ولی در هر حال من بهش گفتم.....
{ف.ک}
جیمین= ا.ت ببین من ازت خیلی خوشم میاد
ا.ت= عه واااا پس قبوله.....حالا بیا بریم گشنمه غذا بخوریم
{پایان ف.ک}
جیمین=مامانت همیشه باحال ترین آدم توی زندگیه من بود
یونا= ( خوابش برده روی زمین و خر و پف میکرد)
جیمین= تو همین اخلاقتم به مامانت رفته
( جیمین یونا رو توی اتاقش گذاشت و از بالکن به آسمون، ستاره ها، و ماه نگاه کرد)
جیمین= اگه الان اینجا بودی بهتر میشد اون نیاز به مادر داره
و بیشتر از همه ا.ت من بهت نیاز دارم!
.
.
.
📪پارت بعد شرایط داره من زحمت کشیدم ۵ لایک ۴ کامنت📬
اولین لایک فالو میشه
۴.۰k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.