۳۳
ا/ت
ا/ت: سورپرایزززز
یونگی:😐😐😐
یومی: تولد تولد تولدت مبارک مبارک
سونهو: تولدت مبارک دوست جونم
یونگی: من اینجا داشتم از نگرانی برای شما سه تا میمردم شما میگید تولد تولد
رفتم بغلش کردم
ا/ت: ببخشید عزیزم میخواستم سورپرایزت کنم
یونگی: توهم میدونستی؟
سونهو: اگه بگم اره چیزی نمیگی؟
یونگی: نه تو بگو
سونهو: اره میدونستم
یومی: بیاید عکس بگیریمپ
ا/ت: بیا یونگی
یونگی: اول خودمو ا/ت بگیریم
سونهو: باشه
یومی: یک دو سه
ا/ت: الان میخوام منو یومی بگیریم
یونگی: تولد ماله من شما چرا میخواید عکس بگیرید
سونهو: بیا خودمو خودت عکس بگیریم
یونگی: باشه بیا
یومی: زنگ زدم دوستان عزیز در راه هستند دارند میان
ا/ت: یونگی بیا اینجا میخوام یه چیزی بهت بگم
یونگی: باشه بچه ها صبر کنید الان میایم
رفتیم داخل یه اتاق
یونگی: جانم چیشده؟
ا/ت: میخوام بهت یه چیزی بگم
یونگی: بگو؟ من خودم میدونم بچه داری دیگه نمیتونی مثل فیلما رفتار کنی
ا/ت: فقط میخواستم بهت بگم دوست دارم همین عجیبه؟
یونگی: صبر کن دوباره بگو
ا/ت: نه دیگه بریم بچه ها اومدن
یونگی: ا/ت
ا/ت: بله
یونگی:منم دوست دارم
رفتم گونشو بوسیدم
ا/ت: تولدت مبارک
دستشو گرفتم رفتیم بیرون و اهنگ گذاشتیم و خیلی بهمون خوش گذشت
هفت ماه بعد
داشتم تلویزیون میدیدم گوشیم زنگ خورد
ا/ت: الو
یونگی: الو عزیزم خونه ای؟
ا/ت: اره
یونگی: چیکار میکنی؟
ا/ت: هیچی دارم تلویزیون میبینم
یونگی: دخترم چطوره
ا/ت: خیلی خستم میکنه
یونگی:سریعتر بیا دیگه مامانتو اذیت نکن
ا/ت: وقتی که اومد بیشتر اذیتم میکنه
یونگی: منم هستم کمکت میکنم ولی الان شرمندم
ا/ت: دلم برات تنگ شده
یونگی: منم همینطور ده دقیقه وقتم خالی شد گفتم زنگ بزنم
ا/ت: وقتی اومدی توت فرنگی برام بیار
یونگی: تو یخچال هست دیروز خریدم
ا/ت: اجومااا
اجوما: بله خانم
ا/ت: توت فرنگی داریم یا نه؟
اجوما: نه خانم امروز همه رو خوردید
ا/ت: عزیزم امروز همه رو خوردم دوباره بیار
یونگی: چشم
ا/ت: ممنون
یونگی: عزیزم کار دارم باید برم شب اومدم باهم حرف میزنیم
ا/ت: باشه قربونت بشم خدافظ
یونگی: خدافظ
شب
یونگی: ا/ت من اومدم
ا/ت: اومدی؟
یونگی: اره دیگه
ا/ت: توت فرنگی؟
یونگی: وایی عشقم ببخشید فراموش کردم
ا/ت: برگرد برو بخر
یونگی: خستم بزار فردا میارم
ا/ت: من همین الان میخوام
یونگی: شوخی کردم بیا
ا/ت: مرسی
#فیک
#سناریو
ا/ت: سورپرایزززز
یونگی:😐😐😐
یومی: تولد تولد تولدت مبارک مبارک
سونهو: تولدت مبارک دوست جونم
یونگی: من اینجا داشتم از نگرانی برای شما سه تا میمردم شما میگید تولد تولد
رفتم بغلش کردم
ا/ت: ببخشید عزیزم میخواستم سورپرایزت کنم
یونگی: توهم میدونستی؟
سونهو: اگه بگم اره چیزی نمیگی؟
یونگی: نه تو بگو
سونهو: اره میدونستم
یومی: بیاید عکس بگیریمپ
ا/ت: بیا یونگی
یونگی: اول خودمو ا/ت بگیریم
سونهو: باشه
یومی: یک دو سه
ا/ت: الان میخوام منو یومی بگیریم
یونگی: تولد ماله من شما چرا میخواید عکس بگیرید
سونهو: بیا خودمو خودت عکس بگیریم
یونگی: باشه بیا
یومی: زنگ زدم دوستان عزیز در راه هستند دارند میان
ا/ت: یونگی بیا اینجا میخوام یه چیزی بهت بگم
یونگی: باشه بچه ها صبر کنید الان میایم
رفتیم داخل یه اتاق
یونگی: جانم چیشده؟
ا/ت: میخوام بهت یه چیزی بگم
یونگی: بگو؟ من خودم میدونم بچه داری دیگه نمیتونی مثل فیلما رفتار کنی
ا/ت: فقط میخواستم بهت بگم دوست دارم همین عجیبه؟
یونگی: صبر کن دوباره بگو
ا/ت: نه دیگه بریم بچه ها اومدن
یونگی: ا/ت
ا/ت: بله
یونگی:منم دوست دارم
رفتم گونشو بوسیدم
ا/ت: تولدت مبارک
دستشو گرفتم رفتیم بیرون و اهنگ گذاشتیم و خیلی بهمون خوش گذشت
هفت ماه بعد
داشتم تلویزیون میدیدم گوشیم زنگ خورد
ا/ت: الو
یونگی: الو عزیزم خونه ای؟
ا/ت: اره
یونگی: چیکار میکنی؟
ا/ت: هیچی دارم تلویزیون میبینم
یونگی: دخترم چطوره
ا/ت: خیلی خستم میکنه
یونگی:سریعتر بیا دیگه مامانتو اذیت نکن
ا/ت: وقتی که اومد بیشتر اذیتم میکنه
یونگی: منم هستم کمکت میکنم ولی الان شرمندم
ا/ت: دلم برات تنگ شده
یونگی: منم همینطور ده دقیقه وقتم خالی شد گفتم زنگ بزنم
ا/ت: وقتی اومدی توت فرنگی برام بیار
یونگی: تو یخچال هست دیروز خریدم
ا/ت: اجومااا
اجوما: بله خانم
ا/ت: توت فرنگی داریم یا نه؟
اجوما: نه خانم امروز همه رو خوردید
ا/ت: عزیزم امروز همه رو خوردم دوباره بیار
یونگی: چشم
ا/ت: ممنون
یونگی: عزیزم کار دارم باید برم شب اومدم باهم حرف میزنیم
ا/ت: باشه قربونت بشم خدافظ
یونگی: خدافظ
شب
یونگی: ا/ت من اومدم
ا/ت: اومدی؟
یونگی: اره دیگه
ا/ت: توت فرنگی؟
یونگی: وایی عشقم ببخشید فراموش کردم
ا/ت: برگرد برو بخر
یونگی: خستم بزار فردا میارم
ا/ت: من همین الان میخوام
یونگی: شوخی کردم بیا
ا/ت: مرسی
#فیک
#سناریو
- ۳۱.۷k
- ۱۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط