پارت سی / part30
پارت سی / part30
جانکوک : تهیونگ..بسه!
تهیونگ : اما .. سکسکه* .. من ..سکسکه*
جانکوک : لطفا
تهیونگ : یکم..دیگه بریز سکسکه*
جانکوک : گفتم بسه
تهیونگ : چشماشو میبنده و رو میز پهن میشه*
جانکوک : خیلی..بیجنبه ای! دیگه نباس بیارمت همچینجاهایی.
تهیونگ : کو...کوکی
جانکوک با خنده : چی؟
تهیونگ با صدای خمار : هاا..چیه؟ حتما..سکسکه*..حتما میخوای باز دعوامکنی.
جانکوک : سرمو روی میز گذاشتم و با لبخند نگاش میکردم خیلی خنده دار بود..: نه اینکارو نمیکنم
تهیونگ : قول؟
جانکوک : قول میدم
تهیونگ : حالا من چجوری میخوام برم خونه
جانکوک : عین بچهای دو ساله با ناراحتی صحبت میکرد.
_تهیونگ؟پاشو بریم .. تهیونگ ؟
نگاش کردم ، خوابیده بود.
بلند شدمو لباسمو مرتب کردم
اول میخواستم به یکی دیگه بگم اما..
تهیونگ : کوکی..
جانکوک : تو بغلم گرفته بودمش..دستامو زیرپاهاش گذاشته بودم و دستم پشت گردنش بود.
_بله؟
تهیونگ : کجا میبری منو؟
_خونه!
کاملا نگاه های بقیه رو احساس میکردم و حرفاشونو میشنیدم اما نشنیده و ندیده میگرفتم و فقط به راهم ادامه میدادم.
_وای اونارو!!
_اون جئون جونگ کوک نیست ؟؟
_اون پسره بغلش کیه؟؟؟برادرشه؟
_برادرش؟فکرنکنم
جانکوک : از اونجا بیرون رفتم.
تهیونگ : صورتمو به صورتش نزدیک کردم
جانکوک : نمیتونستم نگاش کنم اما گرمای نفساش به گردنم میخورد و اذیتم میکرد..
تهیونگ : ...
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
جانکوک : تهیونگ..بسه!
تهیونگ : اما .. سکسکه* .. من ..سکسکه*
جانکوک : لطفا
تهیونگ : یکم..دیگه بریز سکسکه*
جانکوک : گفتم بسه
تهیونگ : چشماشو میبنده و رو میز پهن میشه*
جانکوک : خیلی..بیجنبه ای! دیگه نباس بیارمت همچینجاهایی.
تهیونگ : کو...کوکی
جانکوک با خنده : چی؟
تهیونگ با صدای خمار : هاا..چیه؟ حتما..سکسکه*..حتما میخوای باز دعوامکنی.
جانکوک : سرمو روی میز گذاشتم و با لبخند نگاش میکردم خیلی خنده دار بود..: نه اینکارو نمیکنم
تهیونگ : قول؟
جانکوک : قول میدم
تهیونگ : حالا من چجوری میخوام برم خونه
جانکوک : عین بچهای دو ساله با ناراحتی صحبت میکرد.
_تهیونگ؟پاشو بریم .. تهیونگ ؟
نگاش کردم ، خوابیده بود.
بلند شدمو لباسمو مرتب کردم
اول میخواستم به یکی دیگه بگم اما..
تهیونگ : کوکی..
جانکوک : تو بغلم گرفته بودمش..دستامو زیرپاهاش گذاشته بودم و دستم پشت گردنش بود.
_بله؟
تهیونگ : کجا میبری منو؟
_خونه!
کاملا نگاه های بقیه رو احساس میکردم و حرفاشونو میشنیدم اما نشنیده و ندیده میگرفتم و فقط به راهم ادامه میدادم.
_وای اونارو!!
_اون جئون جونگ کوک نیست ؟؟
_اون پسره بغلش کیه؟؟؟برادرشه؟
_برادرش؟فکرنکنم
جانکوک : از اونجا بیرون رفتم.
تهیونگ : صورتمو به صورتش نزدیک کردم
جانکوک : نمیتونستم نگاش کنم اما گرمای نفساش به گردنم میخورد و اذیتم میکرد..
تهیونگ : ...
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
۱۱.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.