پارت ۴۱
-یونگیاااا.. مگنه منو بیشتر دوست داری؟
خندید
تکونش دادم
-یاااااا بگو دیگهههه مگنه
شوگا: یا ات خفم کردی نشستم رو پاهاش و صورتشو دوبارع متاقبل صورت خدم گرفتم
-یا اقای مین مگنه منو بیشتر دوست داری بگو دیگههه مگنه؟
خندید و زل زد تو چشمام
لبامو دادم جلو و سرمو کج کردم
دوباره خندید
-هوم؟ منو بیشتر دیگع؟
درحالی که میخنید سرشو تکون داد
با ذوق برگشتم طرف بورام زبونم و تا ته براش دراوردم
-هار هار زورت بیاااد منو بیشتر دوست داره
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و گونم و بوسید
بورام: عررر کثافطای عوضییی منم جیمین و میخامممممممم
عرررررر جیمین شیییی
کتشو نیومده پرت کرد رو کاناپه و خدش و انداخت رو مبل
با چشمای گشاد شده زل زده بودم بهش
پوفی کردم و کتش رو برداشتم رو شکم دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود
رفتم بالا سرشو صداش زدم
-یاا.. شوگا.. پاشو برو سر جات بخواب.. یاااااا با توعم تا صبح کمرت نصف میشه
شوگا: هومممم..
-زهرمار بهت میگم پاشو بیا برو رو تخت بخواب
چرخید و رو کمر دراز کشید و زل زد بهم
شوگا: نگرانمی؟
-پاشو برو رو تختت...
شوگا: نگرانمی یاااا... امشب میخایم؟
-اصن به جهنم همینجا بخاب تا فردا دو لا را بری
خاستم برم که مچ دستمو گرفت کشیدم که افتادم روش قشنگ
رو خدش قرارم داد و دستشو گذاشت پشت گردنم
سرشو کج کرد
شوگا: امشب میخوامت خانم کوچولو...
خاستم بلند شم که محکمتر به خدش فشارم داد
-یونگی... ولم کن
بوسه ریزی رو لبام گذاشت
یونگی: مجبورم کن
فقط نگاش کردم لبخند دندون نمایی زد
شوگا: امروز به زوری نباشع... چون زیاد کیف نمیده با میل خدته م این شب روبایی میشع
-یاااااا..
نگاهشو از چشمام گرفت و خیره شد به لبام امد نزدیکتر
فقط نگاهش میکردم و دیگ هیچ تکونی نمبخوردم
اینقد سرمو آورد جلو که فاصله ای نموند
آروم لباش و گذاشت رو لبام دیگ نتونستم تحمل کنم چشمامو بستم و دستام دور گردنش حلقه کردم
با ملایمت لبامو میبوسید
درحالی ک میبوسیدم بلند شد و بغلم کرد و بردم تو اتاق
گذاشتم رو تخت و دوباره خیمه زد روم
ـــــــــــــــ
درخماری...
شرط
۲۰ لایک
۵۰کامنت
خندید
تکونش دادم
-یاااااا بگو دیگهههه مگنه
شوگا: یا ات خفم کردی نشستم رو پاهاش و صورتشو دوبارع متاقبل صورت خدم گرفتم
-یا اقای مین مگنه منو بیشتر دوست داری بگو دیگههه مگنه؟
خندید و زل زد تو چشمام
لبامو دادم جلو و سرمو کج کردم
دوباره خندید
-هوم؟ منو بیشتر دیگع؟
درحالی که میخنید سرشو تکون داد
با ذوق برگشتم طرف بورام زبونم و تا ته براش دراوردم
-هار هار زورت بیاااد منو بیشتر دوست داره
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و گونم و بوسید
بورام: عررر کثافطای عوضییی منم جیمین و میخامممممممم
عرررررر جیمین شیییی
کتشو نیومده پرت کرد رو کاناپه و خدش و انداخت رو مبل
با چشمای گشاد شده زل زده بودم بهش
پوفی کردم و کتش رو برداشتم رو شکم دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود
رفتم بالا سرشو صداش زدم
-یاا.. شوگا.. پاشو برو سر جات بخواب.. یاااااا با توعم تا صبح کمرت نصف میشه
شوگا: هومممم..
-زهرمار بهت میگم پاشو بیا برو رو تخت بخواب
چرخید و رو کمر دراز کشید و زل زد بهم
شوگا: نگرانمی؟
-پاشو برو رو تختت...
شوگا: نگرانمی یاااا... امشب میخایم؟
-اصن به جهنم همینجا بخاب تا فردا دو لا را بری
خاستم برم که مچ دستمو گرفت کشیدم که افتادم روش قشنگ
رو خدش قرارم داد و دستشو گذاشت پشت گردنم
سرشو کج کرد
شوگا: امشب میخوامت خانم کوچولو...
خاستم بلند شم که محکمتر به خدش فشارم داد
-یونگی... ولم کن
بوسه ریزی رو لبام گذاشت
یونگی: مجبورم کن
فقط نگاش کردم لبخند دندون نمایی زد
شوگا: امروز به زوری نباشع... چون زیاد کیف نمیده با میل خدته م این شب روبایی میشع
-یاااااا..
نگاهشو از چشمام گرفت و خیره شد به لبام امد نزدیکتر
فقط نگاهش میکردم و دیگ هیچ تکونی نمبخوردم
اینقد سرمو آورد جلو که فاصله ای نموند
آروم لباش و گذاشت رو لبام دیگ نتونستم تحمل کنم چشمامو بستم و دستام دور گردنش حلقه کردم
با ملایمت لبامو میبوسید
درحالی ک میبوسیدم بلند شد و بغلم کرد و بردم تو اتاق
گذاشتم رو تخت و دوباره خیمه زد روم
ـــــــــــــــ
درخماری...
شرط
۲۰ لایک
۵۰کامنت
۷.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.