خدمتکار کوچولو ی من. part:12
جئون: صبح بخیر خرس کوچولو
تهیونگ : چی خرس کوچولو به من نگو خرس کوچولو بدم میاد بعدشم من کوچولو نیستم .
جئون: اگه بدت میاد پس چرا گونه هات آنقدر سرخ شده ها الان همه ارزوشونه که مثل تو توی بغل من بخوابن .
تهیونگ : من.......من ... گونه هام سرخ نشده ....نه....
بعدشم شاید همه ارزوشون باشه ولی من نه فهمیدی بعدشم بدون اجازه چرا میای توی اتاق من هااا؟😠
جئون : عصبی میشی خوشگل تر میشی هاا بعدشم درسته اتاق توعه ولی خونهی منم هست .
تهیونگ: پس باشه اگه تو نمیری من میرم .
میخواستم برم که وقتی پاشدم دستم رو کشید و افتادم روش فاصله ی بینمون اندازه ی یه مورچه بود دستش رو روی کمرم گذاشت و صورتش رو بهم نزدیکتر کرد و من همونجوری خوشکم زده بود و لباش رو روی لبام گذاشت من چون تا حالا با کسی توی رابطه نبودم نمیدونستم باید چیکار کنم و بلد نبودم که چجوری باید انجامش بدم برای همین مثل یه مجسمه وایساده بودم لباش رو از لبام جدا کرد
و گفت
جئون: چرا خوشکت زده چرا باهام همکاری نکردی .
تهیونگ : چو......چون......چونکه......بلد نیستم.
جئون: (با خنده) یعنی چی بلد نیستم .
تهیونگ : تا حالا توی رابطه نبودم .
جئون: الان داری جدی میگی
تهیونگ : اوهومممم.راستی ماموریت کیه ؟.
جئون: فردا برای چی یعنی قبول میکنی ؟
تهیونگ: اره چون خودمم از اون مرتیکه بدم میاد .
جئون : یه سوال الان تو واقعا بلد نیستی کسی رو ببوسی ؟
تهیونگ : نه چون تا همین چند دقیقه پیش انجامش نداده بودم .
جئون : اشکال نداره خودم یادت میدم .....
ببخشید یکم دیر شد نت خیلی ریده بود نتونستم بزارم براتون ولی آخر موفق شدم که بزارم 🧸🤭
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.