whyhim

#why_him

part:82,

صبح شده بود دیشب از فکر اینکه چطوری بخوام دارو رو به تهیونگ بدم خوابم نبرده بود.
ساعت نه بود.
از جام بلند شدم و بعد از شستن دست و صورتم از اتاق بیرون رفتم و به سمت اتاق ملین رفتم.
چند تقه ای به در زدم که صداش تو گوشم پیچید.

ملین:بیا تو

آنالی: دستگیره درو پایین کشیدم و وارد اتاق شدم و لب زدم:
آماده باش میخوام انجامش بدم.

ملین:هوم خوبه مواظب خودت باش.

آنالی:آهوم.
از اتاق بیرون رفتم و به سمت آشپزخونه رفتم ساعت ۹و نیم بود شیرتوت فرنگی که ملین دیروز درست کرده بود رو از یخچال درآوردم و توی یه لیوان ریختم.
خدمتکارا خواب بودن و کسی نبود که منو ببینه آروم پودر رو ریختم توی شیر توت فرنگی و بعد به سمت اتاق تهیونگ حرکت کردم.
چند تقه ای به در زدم که گفت:
تهیونگ:بیاتو

آنالی:دست گیره رو پایین کشیدم و وارد اتاق روی میز کارش نشسته هنوز سرش توی برگه ها بود و منو ندیده بود آروم لیوان رو گذاشتم روی میز که سرش رود بالا آورد و لب زد:

تهیونگ: اینجا چیکار می‌کنی؟

آنالی:از خدمتکارا شنیده بودم که خیلی شیر توت فرنگی دوست داری برای همین گفتم برات بیارم.

ادامه دارد............∆
دیدگاه ها (۱)

#why_himpart:83تهیونگ:اوو ممنونم.آنالی: خواهش میکنم.لیوان رو...

#why_himpart:84چند دقیقه ای بود منتظر وایستاده بودیم ولی کسی...

#why_him part:81آنالی:با عصبانیت از پله ها بالا رفتم و وارد ...

#why_him part:80تهی:آنالی چی مگه نمی‌خواین اونو نجات بدین؟جو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط