فیک از تهیونگ ^مافیای خونی^pt3

فیک از تهیونگ ^مافیای خونی^
Pt3
لونا ویو:
با احساس سردرد شدیدی از آروم چشمامو باز کردم،به دورو برم نگاه کردم، اتاق بزرگی بود با چندتا دفتر و مدارک روی میز ، میخواستم بلند شم اما پاهام جون نداشت ،تلاش کردم اما خوردم زمین ، پشتم به در بود و با صدای پا به خودم اومدم،دیگه نمیتونستم بلند شم، مرد قد بلند با کت و شلواری رو دیدم . بوی سیگار میداد و این داشت منو اذیت میکرد
-میبینم که با کنجکاویت کار دست خودت دادی
+من..کجام؟
-آم..توی اتاق من..شاید..
تهیونگ با قدمای بلند به سمت میز کارش رفت و پوشه ای رو برداشت و با مدارک و اسناد توشو پر کرد
+چرا منو اوردی؟ هاه؟*با داد*
-داد نزن فندق! اینجا اگر داد بزنی بلاهای خوبی به سرت نمیاد...
+مثلا چیکار میکنی؟ *پوزخند*
-کارایی که..شاید یکم دردت بیاد (میخنده)
+(با اخم سکوت میکنه و شوک میشه)
+ایششش...
تهیونگ ویو:
نسبت به قیافش ، دختر شجاعی بود..کرواتمو شل کردم و پوشه رو دستم گرفتم،بلند داد زدم
-آجوما!بیا این دختر رو راهنمایی کن،‌من جلسه دارم باید برم
(آجوما ÷)
÷چشم ارباب..

...

لایکش کنید دیگهههه😭😭
دیدگاه ها (۵)

فیک از تهیونگ ^مافیای خونی^ pt2

فیک از تهیونگ ^مافیای خونی^pt1

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

گل وحشی منپارت ۵ ویو تهیونگات خیلی خوشگل بود، واییی چم شده ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط