برگرد
برگرد
نگذار دیر شود
دل است دیگر
شاید دیدی خسته شد از انتظار کشیدن
دست کشید از همه چیز
دیر نیا
آنقدر دیر نیا که مانند «شهریار» مجبور بشوم بگویم:
"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا..."
نگذار دیر شود
دل است دیگر
شاید دیدی خسته شد از انتظار کشیدن
دست کشید از همه چیز
دیر نیا
آنقدر دیر نیا که مانند «شهریار» مجبور بشوم بگویم:
"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا..."
۵.۲k
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.