نشست تو ماشین

نشست تو ماشین ...
دستانش می لرزید بخاری رو روشن کردم
گفت ابراهیم ماشینت بوی دریا میده!
گفتم ماهی خریده بودم،
گفت ماهی مرده که بوی دریا نمی ده!
گفتم هر چیزی موقع مرگ بوی اون جایی رو می ده که دلتنگشه
گفت من بمیرم بوی تو رو میدم
#سیامک_تقی_زاده
دیدگاه ها (۱۹۱)

نشسته بود کنارم ، شونه‌ش تا شونه‌م یه وجب بیشتر فاصله نداشت!...

از تو می گفتمعطر گل،دنیا را میگرفتپروانه ها دورم می گشتند!خد...

این پهلو و آن پهلو شدمصبح جمعه را میگویمچشمانم خیره شد در صو...

همینجور که چشماشو میمالید و خمیازه میکشید زیر لب غر میزد که ...

عروس مخفی پادشاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط