اربابمن

#ارباب-من
part : 10

ات : اربابببب ، اربابببب ( با صدای خیلی بلند )
که یهو در حموم باز شد....

کوک : چته داد میزنی
ات : جیغغغغ
کوک : یا خدا تو چرا لخ//تی ( سرشو اونور کرده )

ات : بخاطر همین صدات زدم
کوک : هن ؟ خوب لخ//تی به من چع خواستی بیام ببینمت

ات : وایی نهههه ، من حولمو توی رختکن جا گذاشتم ، میشه برام بیاریش ؟
کوک : ببخشید قهوه هم میل دارید ؟؟

ات : خوب لخ//ت ، لخ//ت برم رختکن ؟؟
کوک : باشه میارم

ویو کوک :
نشسته بودم داشتم تلویزیون میدیدم که ات صدام کرد
رفتم داخل اتاقش دیدم حمومه
در حموم رو باز کردم که جیغ زد
گوشام کر شد
اولش حواسم نبود که لخ//ته یه نگاهیی بهش کردم
ولی سرمو زود برگردوندم
ازم خواست تا حولشو از رختکن بیارم
منم رفتم رختکن
حولشو اوردم
رفتم بهش دادم ، میخواستم ات رو اذیتش کنم
بخاطر همین حوله رو سمت خودم گرفتم

ات : ارباب میشه بیارینش نزدیک تر ، اخه چیزه دستم نمیرسه

کوک : به من چع ، خودت بیا جلو
ات : اخه لخ//تم نمیشه

ات همینطوری داشت تلاش می کرد که حوله رو از دست اربابش بگیره
ولی خوب نمیشد
فهمیده بود که اربابش داره اذیتش میکنه
یه قدم رفت جلو
که یهو ......


نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
دیدگاه ها (۱)

#ارباب-منpart : 11یه قدم رفت جلو ..که ....یهو پاش لیز خور که...

#ارباب-منpart : 12ویو کوک : که دیگه نتونستم دوون بیارم که .....

#ارباب-منpart : 9ویو ات : رفتم اشپزخانه که اب بردارم که یهو ...

#ارباب-منpart : 8ات : میگم تو می دونی که .... کوک قراره امشب...

خون‌آشام جذاب من(P:5)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط