آرزو🌌 قسمت آخر
امی:چرا ..چرت و پرت میگی😡من عمرا مال تو شم..
حالا هم بیا دست و پای منو آزاد کن 😡
اسکروج:رفتم جلوی صورتش و گفتم:وقتی عصبانی میشی خیلی دلروبا تر میشی....صورتش رو گرفتم و بویش کردم.
امی:ها!سریع سرم و چرخاندم و گفتم:داری چیکار میکنی 😡ها!
اسکروج:نترس...هه.هه.هه هرچی زمان بگیره ترسناک تر میشه 😈
امی:😥تو....چیکار کردی؟
اسکروج:هیچ........
سونیک:اسکروج!!!!آشقال..
اسکروج:سونیک؟
سونیک:اسکروج رو گرفتم،ونمی زاشام تکون بخوره.
شدو:امی!
امی:شدو!
شدو:امی..امی خوبی؟
سونیک:اسکروج رو بردم پیش پلیس، برگشتم پیش امی،گفتم:امی خوبی؟
امی:آره،آره.....خوبم....سونیک برو پیش پلیس و اینو بهش بده📩
سونیک:باشه
شدو:امی مطمئن باشم که حالت خوبه
امی:آره،،،داشتم میرفتم که یهو شدو منو بغلش نگه داشت و گفت
شدو:امی.....بیا یکم بازی کنیم،امی رو بخودم چسبوند
گفتم:دوست دارم😖
امی:دیر گفتی.....چون من از قبل میدونستم 😊
اونا تا عبد باهم زندگی کردن(شدو و امی)
پایان
حالا هم بیا دست و پای منو آزاد کن 😡
اسکروج:رفتم جلوی صورتش و گفتم:وقتی عصبانی میشی خیلی دلروبا تر میشی....صورتش رو گرفتم و بویش کردم.
امی:ها!سریع سرم و چرخاندم و گفتم:داری چیکار میکنی 😡ها!
اسکروج:نترس...هه.هه.هه هرچی زمان بگیره ترسناک تر میشه 😈
امی:😥تو....چیکار کردی؟
اسکروج:هیچ........
سونیک:اسکروج!!!!آشقال..
اسکروج:سونیک؟
سونیک:اسکروج رو گرفتم،ونمی زاشام تکون بخوره.
شدو:امی!
امی:شدو!
شدو:امی..امی خوبی؟
سونیک:اسکروج رو بردم پیش پلیس، برگشتم پیش امی،گفتم:امی خوبی؟
امی:آره،آره.....خوبم....سونیک برو پیش پلیس و اینو بهش بده📩
سونیک:باشه
شدو:امی مطمئن باشم که حالت خوبه
امی:آره،،،داشتم میرفتم که یهو شدو منو بغلش نگه داشت و گفت
شدو:امی.....بیا یکم بازی کنیم،امی رو بخودم چسبوند
گفتم:دوست دارم😖
امی:دیر گفتی.....چون من از قبل میدونستم 😊
اونا تا عبد باهم زندگی کردن(شدو و امی)
پایان
- ۱.۶k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط