چندپارتی درخواستی جیمین
چندپارتی درخواستی جیمین
p4
جیمین:امم..خوب پس توهم بیا پیش من بخواب
هانول:چیییی نه نمیخواد من همینجا رو مبل میخوابم
جیمین:نه نمیخواد اذیت میشی
هانول:نه راحتم اوکیه
جیمین:خیلی حرف میزنی(با دستاش بلندش کرد)
هانول:هوووویی چیکار میکنی بزارم پایینننن
جیمین:هیششش
ویو هانول
منتظر بودم یه چیزی بگه تا ساکت شم قلبم داشت تند تند میزد ینی ازش خوشم اومده نه هانول این حرفا چیه چی میگی عاشق نخیر ساکت شو
(گذاشتش روی تخت)(هانول دست به سینه اخم)
جیمین:چیشده چرا اَخمات تو همه
هانول:با اجازه کی بغلم کردی
جیمین:خودت گفتی کسیم نیس مارو اینجوری بغل کنه منم بغلت کردم
هانول:ای وای شنیدی
جیمین:بله حالا بگیر بخواب منم لباسامو عوض کنم
هانول:همینجا عوض میکنی
جیمین:پس کجا
هانول:من اینجامااا
جیمین:میخوای نگا کن میخوای نگا نکن
هانول:بی ادب من میرم زیر پتو
ویو هانول
داشت لباساشو درمیاورد که فضولیم گل کرد و قایمکی از زیر پتو رفتم نگاش کردم پشمام چه عضله هایی داره واییییی عررر کراش زدم عههه هانول چی میگی ساکت شو
جیمین:داری نگا میکنی که
هانول:عه نخیر عضله هاتو ندیدم
جیمین:من که نگفتم عضله دارم
هانول:ریدم(آروم)
جیمین:من شنواییم خوبه
هانول:گگگگگگ
جیمین:بخواب دیگه منم الان میام
(جیمین اومد دراز کشید)
(اتاق یونا)
(یونا و یونگی روی تخت دراز کشیدن)
یونا:میگم یونگی
یونگی:جانم
یونا:هانول و جیمین به هم خیلی نمیان
یونگی:به نظرت چرا اصرار داشتم تو اتاق تو بخوابم
یونا:دروغ نگو بابا بخاطر خودت بود
یونگی:بیشتریش بخاطر خودم بود ولی یکمم بخاطر اینکه یکم اونارو بهم نزدیک منم
یونا:افرینن فردا من نیامم بهتره چون اگه بیام هانول با من گرم میگیره نباشم با جیمین صددرصد گرم میگیره توهم وقتی رفتین کافه یهو بگو یه کاری برات پیش اومده اون دوتارو تنها بزار
یونگی:به یه شرط
یونا:چه شرطی
یونگی:وقتی از کافه اومدم میام دنبالت باهم بریم بیرون
یونا:ای بابا من درس دارم
یونگی:همین یه روز زود تر برو بیرون از دانشگاه من میام دنبالت خودم میگم کاری پیش اومده باید بیای
یونا:باشه ولی اگه نمرم کم بشه من میدونمو تو
یونگی:قبوله
یونا:خوب بگیر بخواب دیگه
یونگی:باشه شبت بخیر عشقم
یونا:شب توهم بخیر عزیزم
(توی اتاق جیمین)
هانول:.....
.............................................................................
حمایت نکنین انقد توی خماری میزارمتون تا بَمیریناا
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
p4
جیمین:امم..خوب پس توهم بیا پیش من بخواب
هانول:چیییی نه نمیخواد من همینجا رو مبل میخوابم
جیمین:نه نمیخواد اذیت میشی
هانول:نه راحتم اوکیه
جیمین:خیلی حرف میزنی(با دستاش بلندش کرد)
هانول:هوووویی چیکار میکنی بزارم پایینننن
جیمین:هیششش
ویو هانول
منتظر بودم یه چیزی بگه تا ساکت شم قلبم داشت تند تند میزد ینی ازش خوشم اومده نه هانول این حرفا چیه چی میگی عاشق نخیر ساکت شو
(گذاشتش روی تخت)(هانول دست به سینه اخم)
جیمین:چیشده چرا اَخمات تو همه
هانول:با اجازه کی بغلم کردی
جیمین:خودت گفتی کسیم نیس مارو اینجوری بغل کنه منم بغلت کردم
هانول:ای وای شنیدی
جیمین:بله حالا بگیر بخواب منم لباسامو عوض کنم
هانول:همینجا عوض میکنی
جیمین:پس کجا
هانول:من اینجامااا
جیمین:میخوای نگا کن میخوای نگا نکن
هانول:بی ادب من میرم زیر پتو
ویو هانول
داشت لباساشو درمیاورد که فضولیم گل کرد و قایمکی از زیر پتو رفتم نگاش کردم پشمام چه عضله هایی داره واییییی عررر کراش زدم عههه هانول چی میگی ساکت شو
جیمین:داری نگا میکنی که
هانول:عه نخیر عضله هاتو ندیدم
جیمین:من که نگفتم عضله دارم
هانول:ریدم(آروم)
جیمین:من شنواییم خوبه
هانول:گگگگگگ
جیمین:بخواب دیگه منم الان میام
(جیمین اومد دراز کشید)
(اتاق یونا)
(یونا و یونگی روی تخت دراز کشیدن)
یونا:میگم یونگی
یونگی:جانم
یونا:هانول و جیمین به هم خیلی نمیان
یونگی:به نظرت چرا اصرار داشتم تو اتاق تو بخوابم
یونا:دروغ نگو بابا بخاطر خودت بود
یونگی:بیشتریش بخاطر خودم بود ولی یکمم بخاطر اینکه یکم اونارو بهم نزدیک منم
یونا:افرینن فردا من نیامم بهتره چون اگه بیام هانول با من گرم میگیره نباشم با جیمین صددرصد گرم میگیره توهم وقتی رفتین کافه یهو بگو یه کاری برات پیش اومده اون دوتارو تنها بزار
یونگی:به یه شرط
یونا:چه شرطی
یونگی:وقتی از کافه اومدم میام دنبالت باهم بریم بیرون
یونا:ای بابا من درس دارم
یونگی:همین یه روز زود تر برو بیرون از دانشگاه من میام دنبالت خودم میگم کاری پیش اومده باید بیای
یونا:باشه ولی اگه نمرم کم بشه من میدونمو تو
یونگی:قبوله
یونا:خوب بگیر بخواب دیگه
یونگی:باشه شبت بخیر عشقم
یونا:شب توهم بخیر عزیزم
(توی اتاق جیمین)
هانول:.....
.............................................................................
حمایت نکنین انقد توی خماری میزارمتون تا بَمیریناا
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
۵.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.