پارت 15دلبر نازم
پارت 15دلبر نازم
#دیانا
حاضر شدیم
رفتیم خونه خاله
رسیدیم
سلام کردیم همه نشسته بودیم
دیانا:دنیا مامان با مهرسا برین تو اتاق بازی کنید
دنیا:چش
رفتن
دیانا:من همرو جمع کردم اینجا تا بهتون یه چیزی رو بگم
راستش مانلی نمرده و سرطان و مرگش ساختگی بوده و دیروز دنیا رو با اکیپ خلاف کارش دزدید الان زندانه به خاطر شکایت ما و فقط میخواستم بهتون بگم مواظب خودتون باشید
ممکنه آدم داشته باشه هرجای این شهر
همین:)
رویا:وای خدای من😔
همه ناراحت بودن به خاطر دروغ مانلی
.
.
رویا:بفرمائید شام
رفتیم شام خوردیم
خاله ا:دیانا جون
دیانا:جانم
خاله ا:مرسی که واقعیت رو گفتی
دیانا:کاری نکردم فقط خاستم مواظب باشید:)
دنیا:مامان رویا
رویا:جانم
دنیا:میشه بهم کاغذ و مداد بدی میخوایم با مهرسا نقاشی بکشیم
رویا:باش
مهرسا:مامانی
مهدیس:جانم
مهدیس:من بگم عمه جون یا زندایی(اشاره به دیانا)
مهدیس:هرچی خودش دوست داره
دیانا:خودت کدوم رو دوست داری؟
مهرسا:زندایی😍
دیانا:پس من زندایی دیانام
مهرسا:باش
دنیا:من چی بگم؟
مهدیس:زندایی
دنیا:بش زندایی مهدیس😍
مهدیس:ننه
رفتن نقاشی بکشن...
#دیانا
حاضر شدیم
رفتیم خونه خاله
رسیدیم
سلام کردیم همه نشسته بودیم
دیانا:دنیا مامان با مهرسا برین تو اتاق بازی کنید
دنیا:چش
رفتن
دیانا:من همرو جمع کردم اینجا تا بهتون یه چیزی رو بگم
راستش مانلی نمرده و سرطان و مرگش ساختگی بوده و دیروز دنیا رو با اکیپ خلاف کارش دزدید الان زندانه به خاطر شکایت ما و فقط میخواستم بهتون بگم مواظب خودتون باشید
ممکنه آدم داشته باشه هرجای این شهر
همین:)
رویا:وای خدای من😔
همه ناراحت بودن به خاطر دروغ مانلی
.
.
رویا:بفرمائید شام
رفتیم شام خوردیم
خاله ا:دیانا جون
دیانا:جانم
خاله ا:مرسی که واقعیت رو گفتی
دیانا:کاری نکردم فقط خاستم مواظب باشید:)
دنیا:مامان رویا
رویا:جانم
دنیا:میشه بهم کاغذ و مداد بدی میخوایم با مهرسا نقاشی بکشیم
رویا:باش
مهرسا:مامانی
مهدیس:جانم
مهدیس:من بگم عمه جون یا زندایی(اشاره به دیانا)
مهدیس:هرچی خودش دوست داره
دیانا:خودت کدوم رو دوست داری؟
مهرسا:زندایی😍
دیانا:پس من زندایی دیانام
مهرسا:باش
دنیا:من چی بگم؟
مهدیس:زندایی
دنیا:بش زندایی مهدیس😍
مهدیس:ننه
رفتن نقاشی بکشن...
۴.۰k
۱۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.