تک پارتی
تک پارتی
وقتی پر.یودی
(ورژن تهیونگ)
سونی:مشغول انجام کاری بودم که احساسش کردم خیلی سریع به سمت دستشویی محل کارم رفتم و بلههه
سونی:نثل اینکه خدا وقتی داشته،شانس تقسیم میکرده من مثل همیشه خواب بودم
با حال زارش برگشت (پد تو کیفش داشت)شغل سونی جوری بود که باید همش سر پا میایستید و نظارت میکرد پس الان واقعا حس بدی داشت و دلش هم به شدت درد میکرد
هانجی(همکارشه اسم حال میکنید؟):هی سونی خوبی
سونی:هوم فقط یه لحظه جای من وایسا من برم یچیزی بگیرم و بیام
با اوکی گفتن به سمت در رفتی به کافه همیشگی رفتی و بعد از سفارش یه آیس لته (نوشیدنی سرد؟)به خونه برگشتی(شیفته تموم شد)
تهیونگ
توی خونه نشسته بودم که یهو یاد تقویم افتادم.شت یه هفته جهنمی شروع شد باید خودمو برای همه چیز آماده کنم پس به سمت گوشیم رفتم و بعد سفارش دادن یسری خرت و پرت شروع کردم به مرتب کردن خونه در خمون حین سونی برگشت
ته:سلام عزیزم خوشاومدی شام حاضره(تهیونگ ایدله)
سونی به یه هوم اکتفا کرد و به سمت اتاق رفت همون لحظه گوشی ته زنگ خورد
ته:الو...گمشده؟....منظورت چیه؟....خیله خب واجبه؟...باشه الان میام...
سونی:چیشده؟
ته:مشکلی برای کامبکمون پیش اومده باید برم ناراحت گه نمیشی؟
سونی:فقط برو
بعد از رفتنش نشستی جلوی تلوزیون و مشغول خوردن کیمچی که ته درست کرده بود شدی
سونی:میدونم باهاش چکار کنم میدونه من توی چه شرایطی ام؟و اینجوری ولم میکنه میره؟لعنتی حالا که ۳ روز باهات قهر کردم میفهمی
ته:تقریبا ۳ روزه سونی باهام قهره قابل پیشبینی بود🫠اشکالی نداره
ته:سونی جونم ببخشید دیگه واقعا ضروری بود
سونی:تو شرایطم میدونیستی؟آره میدونستی چون تقویم دقیقا جلوی چشمات بود من الان دلم درد میکنه برو بیرون
تهیونگ که میدونست پافشاری تاثیری نداره بیرون رفت
۳روز بعد
مشکل سونی حل شده بود و یکم نرم شده بود و الان شرایط مناسبی بود که ته ازش عذرخواهی کنه(چقدر ناز میکشه😐)
سونی:پیامی به گوشیم اومد
*اگر میخوای شوهرت زنده بمونه باید بیای به این ادرس*
خیلی سریع وسایلتو جمع کردی و به سما آدرس رفتی مسیر خیلی برا اشنا بود به کافه ای رسیدی کافه اخه؟وارد شدی و ته رو دیدی که با بسته ای روی میز نشسته با اخم به سمتش رفتی سورپرایز؟میدونی از استرس سکته کردم دیگه؟
ته سونی رو بغل کرد سونی هم اونو ببخشید و به خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه دادن
(الان ۴ صبحه دارم مینویسم و برای کامبک اسکیز و جیمین بیدارم برای همین خیلی بد شد ببخشید)
(درخواستی بود مال کوکم وقت کنم مینویسم )
وقتی پر.یودی
(ورژن تهیونگ)
سونی:مشغول انجام کاری بودم که احساسش کردم خیلی سریع به سمت دستشویی محل کارم رفتم و بلههه
سونی:نثل اینکه خدا وقتی داشته،شانس تقسیم میکرده من مثل همیشه خواب بودم
با حال زارش برگشت (پد تو کیفش داشت)شغل سونی جوری بود که باید همش سر پا میایستید و نظارت میکرد پس الان واقعا حس بدی داشت و دلش هم به شدت درد میکرد
هانجی(همکارشه اسم حال میکنید؟):هی سونی خوبی
سونی:هوم فقط یه لحظه جای من وایسا من برم یچیزی بگیرم و بیام
با اوکی گفتن به سمت در رفتی به کافه همیشگی رفتی و بعد از سفارش یه آیس لته (نوشیدنی سرد؟)به خونه برگشتی(شیفته تموم شد)
تهیونگ
توی خونه نشسته بودم که یهو یاد تقویم افتادم.شت یه هفته جهنمی شروع شد باید خودمو برای همه چیز آماده کنم پس به سمت گوشیم رفتم و بعد سفارش دادن یسری خرت و پرت شروع کردم به مرتب کردن خونه در خمون حین سونی برگشت
ته:سلام عزیزم خوشاومدی شام حاضره(تهیونگ ایدله)
سونی به یه هوم اکتفا کرد و به سمت اتاق رفت همون لحظه گوشی ته زنگ خورد
ته:الو...گمشده؟....منظورت چیه؟....خیله خب واجبه؟...باشه الان میام...
سونی:چیشده؟
ته:مشکلی برای کامبکمون پیش اومده باید برم ناراحت گه نمیشی؟
سونی:فقط برو
بعد از رفتنش نشستی جلوی تلوزیون و مشغول خوردن کیمچی که ته درست کرده بود شدی
سونی:میدونم باهاش چکار کنم میدونه من توی چه شرایطی ام؟و اینجوری ولم میکنه میره؟لعنتی حالا که ۳ روز باهات قهر کردم میفهمی
ته:تقریبا ۳ روزه سونی باهام قهره قابل پیشبینی بود🫠اشکالی نداره
ته:سونی جونم ببخشید دیگه واقعا ضروری بود
سونی:تو شرایطم میدونیستی؟آره میدونستی چون تقویم دقیقا جلوی چشمات بود من الان دلم درد میکنه برو بیرون
تهیونگ که میدونست پافشاری تاثیری نداره بیرون رفت
۳روز بعد
مشکل سونی حل شده بود و یکم نرم شده بود و الان شرایط مناسبی بود که ته ازش عذرخواهی کنه(چقدر ناز میکشه😐)
سونی:پیامی به گوشیم اومد
*اگر میخوای شوهرت زنده بمونه باید بیای به این ادرس*
خیلی سریع وسایلتو جمع کردی و به سما آدرس رفتی مسیر خیلی برا اشنا بود به کافه ای رسیدی کافه اخه؟وارد شدی و ته رو دیدی که با بسته ای روی میز نشسته با اخم به سمتش رفتی سورپرایز؟میدونی از استرس سکته کردم دیگه؟
ته سونی رو بغل کرد سونی هم اونو ببخشید و به خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه دادن
(الان ۴ صبحه دارم مینویسم و برای کامبک اسکیز و جیمین بیدارم برای همین خیلی بد شد ببخشید)
(درخواستی بود مال کوکم وقت کنم مینویسم )
۳.۹k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.