رفتیم اون طرف که داشتن قمار میکردن که یدفعه چیزی دیدم که
رفتیم اون طرف که داشتن قمار میکردن که یدفعه چیزی دیدم که باورم نمیشد نا پدریم داشت اونجا قمار میکرد
ا/ت: سه بین اینجا چیکار میکنه
سوجون: داره قمار میکنه؟ میدونستین؟
ا/ت: چی معلومه که نمیدونستیم
پس بگو چرا هیچ وقت خونه نیست. از وقتی مادرم با این ازدواج کرده همش از حسابمون برداشت میشه پس بخواطر اینه؟
سوجون: هی بیا این طرف اگه ببینتت برات بد میشه
ا/ت: درسته الان میام
(پرش زمانی تو ماشین)
ا/ت: باورم نمیشه، البته زیاد شوکه نشدم از این عوضی بعید نبود قمار کنه هر چقدر بابام برامون پول گزاشته رو داره میبازه
* پدر ا/ت قبل از مرگش تمام داریی شو براشون گزاشت و اونا خیلی پولدار بودن *
سوجون: به مامانت میگی
ا/ت: نه حرفمو باور نمیکنه اگرم پدر خوندم بفهمه کتک میخورم
سوجون: اون حق نداره کتکت بزنه
ا/ت: هعیی حالا که میزنه چیکار کنم
ا/ت: راستی خانوادم دارن میرن امریکا
سوجون: تو نمیری؟
ا/ت: نه منو نمیبرن
سوجون: تو بچه شونی نمیشه بدون تو برن
ا/ت: بیا خودت بهشون بگو
ا/ت: مامانم گفته به یکی از فامیل میگه بهم سر بزنه که با توجه به بررسی موقعیت و شانس عنم فکر کنم به جونگکوک بگه
سوجون: آخییی دلم برات میسوزه (مسخره)
ا/ت: خودتو مسخره کن
سوجون: اوقات خوبی رو براتون ارزو میکنم
ا/ت: خیلی بدجنسی
سوجون: چیه دارم برات دعای خیر میکنم
ا/ت: نمیخواد دعا کنی
سوجون: باشه 😁
رسیدم خونه
ا/ت: خدافظ
سوجون: خدافظ
رفتم داخل تو اتاقم لباسمو عوض کردم کم کم خوابم برد
* فردا صبح *
حاظر شدم یه لباس مشکی برای دانشگاه پوشیدم رفتم پایین یه چیز کوچیک خوردم کولمو برداشتم
رفتم دانشگاه نشستم سر جام
سوآ: سلام
ا/ت: سلام چطوری دختر؟
سوآ: خوبم تو چطوری؟
ا/ت: منم اوکیم
منو سوآ از دوران ابتدایی دوست بودیم و بعد از سوجون اون بهترین دوستمه البته سوجون بهترین رفیقمه این دوتا خیلی فرق دارن
سوجون: سلام
ا/ت: سلام اومدی دوست عزیز 😄😗
سوجون: با اجازت اومدم 😁
سوآ: فقط بک هیون مونده جمعمون جمع بشه
بک هیون: کسی اسم منو گفت؟
ا/ت: خیلی خب برو بچ حالا کل اکیپمون اینجاییم
ما یه اکیپیم و از خیلی وقت پیش باهم دوستیم البته اولش با بک هیون دعوا می کردم اما الان یکی از دوستامه
سوآ: واسه امتحان خوندین؟
ا/ت: مگه امروز امتحان داشتیم؟
سوآ: یااا ا/ت استاد نا میکشتت
ا/ت: اشکالی نداره شانسی جوابا رو میزنم
سوجون: انگار خیلی سابقت خوبه کاریت ندارن
* استاد اومد *
استاد نا: خب بچه ها همونطور که میدونین امروز امتحان دارین کیفتونو بزارین گوشه ی کلاس فقط خودکارتونو بردارین
بچه ها: چشم
برگه هارو دادن فقط خدا بهم رحم کنه
استادنا: یک ساعت وقت دارین
* ۴۵ دقیقه بعد *
فقط ربع ساعت دیگه وقت داریم من هیچی ننوشتم
استاد نا: زود باشین...
ادامه..
ا/ت: سه بین اینجا چیکار میکنه
سوجون: داره قمار میکنه؟ میدونستین؟
ا/ت: چی معلومه که نمیدونستیم
پس بگو چرا هیچ وقت خونه نیست. از وقتی مادرم با این ازدواج کرده همش از حسابمون برداشت میشه پس بخواطر اینه؟
سوجون: هی بیا این طرف اگه ببینتت برات بد میشه
ا/ت: درسته الان میام
(پرش زمانی تو ماشین)
ا/ت: باورم نمیشه، البته زیاد شوکه نشدم از این عوضی بعید نبود قمار کنه هر چقدر بابام برامون پول گزاشته رو داره میبازه
* پدر ا/ت قبل از مرگش تمام داریی شو براشون گزاشت و اونا خیلی پولدار بودن *
سوجون: به مامانت میگی
ا/ت: نه حرفمو باور نمیکنه اگرم پدر خوندم بفهمه کتک میخورم
سوجون: اون حق نداره کتکت بزنه
ا/ت: هعیی حالا که میزنه چیکار کنم
ا/ت: راستی خانوادم دارن میرن امریکا
سوجون: تو نمیری؟
ا/ت: نه منو نمیبرن
سوجون: تو بچه شونی نمیشه بدون تو برن
ا/ت: بیا خودت بهشون بگو
ا/ت: مامانم گفته به یکی از فامیل میگه بهم سر بزنه که با توجه به بررسی موقعیت و شانس عنم فکر کنم به جونگکوک بگه
سوجون: آخییی دلم برات میسوزه (مسخره)
ا/ت: خودتو مسخره کن
سوجون: اوقات خوبی رو براتون ارزو میکنم
ا/ت: خیلی بدجنسی
سوجون: چیه دارم برات دعای خیر میکنم
ا/ت: نمیخواد دعا کنی
سوجون: باشه 😁
رسیدم خونه
ا/ت: خدافظ
سوجون: خدافظ
رفتم داخل تو اتاقم لباسمو عوض کردم کم کم خوابم برد
* فردا صبح *
حاظر شدم یه لباس مشکی برای دانشگاه پوشیدم رفتم پایین یه چیز کوچیک خوردم کولمو برداشتم
رفتم دانشگاه نشستم سر جام
سوآ: سلام
ا/ت: سلام چطوری دختر؟
سوآ: خوبم تو چطوری؟
ا/ت: منم اوکیم
منو سوآ از دوران ابتدایی دوست بودیم و بعد از سوجون اون بهترین دوستمه البته سوجون بهترین رفیقمه این دوتا خیلی فرق دارن
سوجون: سلام
ا/ت: سلام اومدی دوست عزیز 😄😗
سوجون: با اجازت اومدم 😁
سوآ: فقط بک هیون مونده جمعمون جمع بشه
بک هیون: کسی اسم منو گفت؟
ا/ت: خیلی خب برو بچ حالا کل اکیپمون اینجاییم
ما یه اکیپیم و از خیلی وقت پیش باهم دوستیم البته اولش با بک هیون دعوا می کردم اما الان یکی از دوستامه
سوآ: واسه امتحان خوندین؟
ا/ت: مگه امروز امتحان داشتیم؟
سوآ: یااا ا/ت استاد نا میکشتت
ا/ت: اشکالی نداره شانسی جوابا رو میزنم
سوجون: انگار خیلی سابقت خوبه کاریت ندارن
* استاد اومد *
استاد نا: خب بچه ها همونطور که میدونین امروز امتحان دارین کیفتونو بزارین گوشه ی کلاس فقط خودکارتونو بردارین
بچه ها: چشم
برگه هارو دادن فقط خدا بهم رحم کنه
استادنا: یک ساعت وقت دارین
* ۴۵ دقیقه بعد *
فقط ربع ساعت دیگه وقت داریم من هیچی ننوشتم
استاد نا: زود باشین...
ادامه..
۱۶.۳k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.