اسکویید گیمعلی پارت

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۳۴ )


همینطور که املی و هیونگ می داشتن میحرفیدن 😐
نامگیو : هیونگ می ؟ چه طور زنده موندی ؟
هیونگ می اخم کرد : میخواستی بمیرم !
نامگیو : دارم حالت رو میپرسم بچه !
هیونگ می : با خواهرت درست صحبت کن احمق 💢😑
نامگیو : خواهر کوچولو 😏؟
هیونگ می : واااو ! واقعا که مغرور و بدی ! مثلاً اومدم کمک تو !
نامگیو : چندبار بگم ! من به کمک تو ... نیاز نـَ .... دا .... رَم ( با داد )
هیونگ می : میخواستم برات یه خواهر خوب باشم ! اوسکل 😠
نامگیو : واقعا که ... خیلی خوبی ...!
همینطور که داشتن دعوا میکردن تانوس بلند شد ! اومد جلو ....
تانوس : خب کافیه ! ولش کن بچه !
املی : تـ.... تانوس ؟
تانوس : یه دقیقه عزیزم ☝🏻
و تانوس چنگال رو برداشت و زد به هیونگ می !
هیونگ می : 😣
نامگیو و املی : تانوس 😨
تانوس هم چنگال رو کشید بیرون و سمت کرد دور !
ماسک پوش : برین کنار !
و هیونگ می رو بردن !
نامگیو : واااای نه ! نه ! چی ! نه ! ( در ذهن )
املی اومد کنار نامگیو و دستش رو گرفت 😶
املی : حالت خوبه 😕
نامگیو : مـ....من !
املی : نیازی به حرف نیست 😊❤️‍🩹
تانوس : اوه 😨 کی کشتش ( وی حافظه ندارد 🥴 )


ادامه دارد 👍🏻
دیدگاه ها (۴)

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۳۵ ) املی نمیدونست چیکار کنه ! بیشت...

یعنی چی بابا 😊🔪🗿

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۳۳ ) صبح شده بود ! املی خیلی ناراحت...

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۳۲ )همه خوابیده بودن و دایره ها با ...

رمان سوکوکو _ پارت 12

کاش براتون مهم بودمپارت ۳۶ویو هانول:امروز عروسیم بود با یه آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط