پارت سوم و به احتمال زیاد پارت آخر

پارت سوم و به احتمال زیاد پارت آخر

آت ویو
یهو صدای چند نفر اومد
و یهو با من چشم تو چشم شدن
خیلی آشنا بودند
که یهو یکیشون گفت
فندق ؟ تویی؟...
فندق.....همون اسمی که باهاش صدام میکردن
ات: پ....پسرا؟
ته:خوبه ما رو یادته
پریدم بغلش
آت:هق هققق خیلی بدین هقق یاااا دلم براتون تنگ شده بود هققق
نامجون منو از بغل ته گرفت و بغل کرد
نامی:ته سر به سرش نزار ماهم دلمون برات تنگ شده بود فسقلی
و شروع کرد به بو**سیدن***م
همینطور بقیه پسرا

ادامه بدم🌝؟
دیدگاه ها (۸)

پارت چهارم عشق گمشده

عشق گمشده

پارت دوم

پارت یک عشق گمشدهسلام آت هستم و ۱۵ سالمه توی...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۹#

تک پارتی در خواستی تهیونگ وقتی که همش سرمون تو گوشیه و همش ح...

عشق چیز خوبیه پارت ۵ که یهو یه پسری رو دیدم که قیافش برام اش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط