Forbidden love

Forbidden love
پارت ۱۰
(فردا)
#با زنگ خوردن گوشی کوک از خواب پریدم که دیدم کوکم بیدار شده
~الو سلام بفرمایید
×سلام آقای جئون به پدرتون زنگ زدم جواب ندادن شما همراه پدر و مادرتون به تالار Mدعوتید
~متاسفم پدرو مادرم نمیتونن همراهم بیان
× مشکلی پیش اومده
~اونا مردن
×تسلیت عذر میکنم من از این موضوع خبر نداشتم ، لطفاً به نمایندگی از خانواده جئون به تالار Mبیاید
~ممنونم از دعوتتون مشکلی نیست میام
#کوک کی بود ؟
~به تالارMدعوت شدم حتما خانواده تو هم دعوته
#گوشیم زنگ خورد پدرم بود. الو سلام پدر
¢به تالار Mدعوتیم امشب
#باشه پدرخدافظ
¢خدافظ
#اره ماهم دعوتیم
~ولی من از این تالار متنفرم
#چرا؟
~برگزار کننده این جشن سال پیش خانواده منو مسخره کرد و زیر سوال برد پدرم دعوای بدی با اون کرد نمیدونم چطور جرعت کرده دوباره خانواده منو دعوت کنه
#که اینطور نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۱۲بود چقدر خوابیدیم جشن ساعت ۵شروع میشه و ما کلا ۵ساعت وقت داریم هوففف
~ ته بیا بریم پایین
#باشه، در اتاقو باز کردمو بیرون رفتیم از پله ها پایین رفتیم و کوک بدو بدو سمت حیاط عمارت جئون رفت منم پشت سرش رفتم
~ته بدو دیگه خیلی کندی
#صبر کن کوک
~تهیونگ یه چیزی ازت بپرسم تو واقعا دوستم داری
#اینم سوال پرسیدن داره معلومه که اره
~منم همینطور
#با حرفاش کل افکارم پریدو محکم بغلش کردم کوک بیا بریم اتاق
~باشه
دیدگاه ها (۰)

Forbidden loveپارت ۱۱~سمت اتاق حرکت کردیم تهیونگ در اتاقو با...

Forbidden loveپارت۱۲#تا اومدم لباشو ببوسم صدای زنگ گوشیم بلن...

وضعیت کوک تو فیکم

Forbidden loveپارت ۹#روی تخت نشستمو پتو رو از روی کوک کنار ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط