پارت ۲۶ ( زندگی من 🩰 )
پارت ۲۶ ( زندگی من 🩰 )
چون رکس گاو هیچی نخونده بود 😑 مجبور شدیم زودتر بریم خیلی هم زود...
ساعت ۵ و نیم ساعت بعد مکس 💙 و لوکا 🩵 اومدن و من یه دیقه بیرون کلاس کارشون داشتم ( منحرف نشین 🙄 ) و وقتی برگشتیم رکس درو رومون بست و از پنجره ما رو مسخره میکرد 😒
و بعد درو باز کردیم و زدیمش 😂
و بعد خانوم اومد و میا 💜 هم اومد و خواب منحرفانم رو براش تعریف کردم 😂 چون دیروز نبود ....
همین طور که داشتم در کلاس براش تعریف میکردم جک 💚 با دونفر اومد آدریک و برادر بزرگش کارل دوستای برادرم بودن ولی با آدریک صمیمی تر بود 😐
بعد آلیس و لیلی اومدن و چون پسرا بیشتر بودن قیافه شون این شکلی بود 😐😐
قیافه من : 🙂
قیافه پسرا : 🫤
خانوم 💛 : 😮 داشت حرف میزد
قیافه میا 💜 : 😶🌫️اصن تو باغ نبود
بلاخره بعد هزار ساعت خیره شدن اومدن داخل و خوابمو گفتم بهشون ...
بعد قبل رفتن مکس 💙 و لوکا 🩵 تو کوچه دعوا بود 😐 فقط یه 🍿 کم داشتیم 😶👌
بعد اومدن دنبال جک ، لیلی و آلیس!
چند دقیقه بعد هم اومدن دنبال آدریک و کارل
بعد روکی 🩶 اومد و تا تموم شدن خواندنش منو میا 💜 بازی کردیم ( البته تو موبایل 📱 )
چون رکس گاو هیچی نخونده بود 😑 مجبور شدیم زودتر بریم خیلی هم زود...
ساعت ۵ و نیم ساعت بعد مکس 💙 و لوکا 🩵 اومدن و من یه دیقه بیرون کلاس کارشون داشتم ( منحرف نشین 🙄 ) و وقتی برگشتیم رکس درو رومون بست و از پنجره ما رو مسخره میکرد 😒
و بعد درو باز کردیم و زدیمش 😂
و بعد خانوم اومد و میا 💜 هم اومد و خواب منحرفانم رو براش تعریف کردم 😂 چون دیروز نبود ....
همین طور که داشتم در کلاس براش تعریف میکردم جک 💚 با دونفر اومد آدریک و برادر بزرگش کارل دوستای برادرم بودن ولی با آدریک صمیمی تر بود 😐
بعد آلیس و لیلی اومدن و چون پسرا بیشتر بودن قیافه شون این شکلی بود 😐😐
قیافه من : 🙂
قیافه پسرا : 🫤
خانوم 💛 : 😮 داشت حرف میزد
قیافه میا 💜 : 😶🌫️اصن تو باغ نبود
بلاخره بعد هزار ساعت خیره شدن اومدن داخل و خوابمو گفتم بهشون ...
بعد قبل رفتن مکس 💙 و لوکا 🩵 تو کوچه دعوا بود 😐 فقط یه 🍿 کم داشتیم 😶👌
بعد اومدن دنبال جک ، لیلی و آلیس!
چند دقیقه بعد هم اومدن دنبال آدریک و کارل
بعد روکی 🩶 اومد و تا تموم شدن خواندنش منو میا 💜 بازی کردیم ( البته تو موبایل 📱 )
۲.۳k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.