ازچشمهایشبرایتگفتهبودم

ازچشم‌هایش‌برایت‌گفته‌بودم ؟
وقتی‌من‌رانگاه‌می‌کرد ؛
آنقدردلتنگ‌نگاهش‌میشدم‌که
حتی‌تاب‌پلک‌زدن‌هایش‌راهم‌نداشتم ! 🧡🌱
دیدگاه ها (۱)

بگیر دستم را بگذار شاخه‌هایمان در آسمان پیوند بخورند!'اين‌گ...

آغوش‌هیچ‌خیالی‌بوی‌آشنای‌بازوانت‌رانداشت…ونجوای‌هیچ‌بارانی‌ه...

تنهایی حتی اگر انتخاب آدم باشه، سخت می‌شه گاهی. و آدم نمی‌دو...

یک نفر بود که احوالِ مرا می فهمیدوزنِ احساسِ مرا با نظری می ...

زیباترین لبخند جهان را داشت آن شب کنارم خوابیده بود بیدار شد...

فراتر از مدرسه

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط