پارت.بیست.و.هفتم
#پارت.بیست.و.هفتم
از زبون #سهون
از رو تخت بلند شدم و رفتم توی اتاقش داشت با گوشیش ور میرفت رفتم رو تخت و گوشی و ازش گرفتم پرت کردم کنار رفتم روش اامم خوب باید از این شوک تاحالا درمیومد چرا انقد بیحسه?!اصلا چرا واکنش نشون نمیده نکنه دوشتم نداره چرا الان داره انقد پوکر نگام میکنه از روش بلند شدم و کنارش رپی تخت نشستم
سهون:چرا انقد بیحسی من گفتم دوست دارم اما تو انگار نداریـ
سیلدا:چرا دارم معلومه که دارم
سهون:پس یه واکنش نشون بده از اون موقع 1 ساعت گذشته تو حتی بهم نگفتی دوستم داری
سیلدا:من دوستت دارم ولی اینهمه وقت من از 12 سالگیم یا شایدم کمتر و بیشتر بایسم تو بودی و دوستت داشتم اما وقتی بیام به همچین زندگی قدیمی یا مزخرفی برام عجیبه یا حتی اینکه اون دخترا که اعضای بلک پینگن اینجوری باشن مشکوکه یا حتی خوده تو برام مثل رویا میمونی
سهون:خوب ما از اول خودمونو درست معرفی نکردیم پس بزار بگم ما توی این سرزمین با قدرتای جادویی به دنیا میایم من و چانیول و کریص و لوهان برادریم اما درست توی روزی به دنیا میایم که جنگ بین شاهدخت ها و خون آشاما بوده و گرگینه هاهم از این فرصت کاملا سوء استفاده میکنن و مارو میدزدن چندین سال پیش اونا با روش اونا و زندگی کردن اونا بزرگ میشیم تا اینکه از قدرتای خودمون سر درمیاریم و میفهمیم اونا دشمنمونن و مارو دزدیدن از قلعشون فرار میکنیم و برمیگردیم سرزمینمون ما حتی بچگی نکردیم تا اینکه میفهمیم پدر و مادرمون مردن و ما حاکم سرزمین بزرگی هستیم اما درست از دروازهی دنیای موازی سر در میاریم و به دنیای شما میایم و همونطور که میدونید میشیم اکسو بسه یا بازم بگم؟؟
سیلدا:همهی اینا درست اما من حتی نمیدونم قدرت تو چیه
سهون:قدرت من باده سرزمین بزرگ ماهم به چهارقسمت تقسیم میشه که هرچهار برادر بعد از عاشق شدن و ازدواجشون باید سرزمین مخصوص خودشونو بردارن و به اون حکمرانی کنن
سیلدا:یعن چی سرزمین مخصوص؟؟
سهون:چهار قلمرو,یخ,آب,باد,آتش و یه قلمرو عادی برای دو برادر ناتنی دیگمون
سیلدا:واوو
سهون:شاهدخت ها که شما بهشون میگید بلک پینگ خبیث ترین ها و خودخواه ترینان(دوست من خودم بلینکم اگر توهینی شد ببخشید)و میخوان این چهار قلمرو که به قلمروی اصلی وصل میشه رو تصاحب کنن و به دنیا حکمران بشن
سیلدا:لیسا هم هست
سهون:اوهوم
سیلدا:جناب اوه سهون از الان بگم نزدیکش بشی میکشمت بیای خواستگاریم قبول نمیکنم
سهون:اون خیلی وقته دنبال منه ما چهار برادریم جیسو لوهان و میخواد لیصا من و رزی کریص و جنی چانیول و اما خوب بهمون نرسیدن
از زبون #سهون
از رو تخت بلند شدم و رفتم توی اتاقش داشت با گوشیش ور میرفت رفتم رو تخت و گوشی و ازش گرفتم پرت کردم کنار رفتم روش اامم خوب باید از این شوک تاحالا درمیومد چرا انقد بیحسه?!اصلا چرا واکنش نشون نمیده نکنه دوشتم نداره چرا الان داره انقد پوکر نگام میکنه از روش بلند شدم و کنارش رپی تخت نشستم
سهون:چرا انقد بیحسی من گفتم دوست دارم اما تو انگار نداریـ
سیلدا:چرا دارم معلومه که دارم
سهون:پس یه واکنش نشون بده از اون موقع 1 ساعت گذشته تو حتی بهم نگفتی دوستم داری
سیلدا:من دوستت دارم ولی اینهمه وقت من از 12 سالگیم یا شایدم کمتر و بیشتر بایسم تو بودی و دوستت داشتم اما وقتی بیام به همچین زندگی قدیمی یا مزخرفی برام عجیبه یا حتی اینکه اون دخترا که اعضای بلک پینگن اینجوری باشن مشکوکه یا حتی خوده تو برام مثل رویا میمونی
سهون:خوب ما از اول خودمونو درست معرفی نکردیم پس بزار بگم ما توی این سرزمین با قدرتای جادویی به دنیا میایم من و چانیول و کریص و لوهان برادریم اما درست توی روزی به دنیا میایم که جنگ بین شاهدخت ها و خون آشاما بوده و گرگینه هاهم از این فرصت کاملا سوء استفاده میکنن و مارو میدزدن چندین سال پیش اونا با روش اونا و زندگی کردن اونا بزرگ میشیم تا اینکه از قدرتای خودمون سر درمیاریم و میفهمیم اونا دشمنمونن و مارو دزدیدن از قلعشون فرار میکنیم و برمیگردیم سرزمینمون ما حتی بچگی نکردیم تا اینکه میفهمیم پدر و مادرمون مردن و ما حاکم سرزمین بزرگی هستیم اما درست از دروازهی دنیای موازی سر در میاریم و به دنیای شما میایم و همونطور که میدونید میشیم اکسو بسه یا بازم بگم؟؟
سیلدا:همهی اینا درست اما من حتی نمیدونم قدرت تو چیه
سهون:قدرت من باده سرزمین بزرگ ماهم به چهارقسمت تقسیم میشه که هرچهار برادر بعد از عاشق شدن و ازدواجشون باید سرزمین مخصوص خودشونو بردارن و به اون حکمرانی کنن
سیلدا:یعن چی سرزمین مخصوص؟؟
سهون:چهار قلمرو,یخ,آب,باد,آتش و یه قلمرو عادی برای دو برادر ناتنی دیگمون
سیلدا:واوو
سهون:شاهدخت ها که شما بهشون میگید بلک پینگ خبیث ترین ها و خودخواه ترینان(دوست من خودم بلینکم اگر توهینی شد ببخشید)و میخوان این چهار قلمرو که به قلمروی اصلی وصل میشه رو تصاحب کنن و به دنیا حکمران بشن
سیلدا:لیسا هم هست
سهون:اوهوم
سیلدا:جناب اوه سهون از الان بگم نزدیکش بشی میکشمت بیای خواستگاریم قبول نمیکنم
سهون:اون خیلی وقته دنبال منه ما چهار برادریم جیسو لوهان و میخواد لیصا من و رزی کریص و جنی چانیول و اما خوب بهمون نرسیدن
۱۲.۹k
۲۱ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.