عاشق رئیسم شدم♡پارت ۴۸
عاشق رئیسم شدم♡پارت ۴۸
بعد غط کردمو رفتم بالا تا حاظر شم ی لباس صورتی پوشیدم و موهامم مدل جلو بسته بستم و آرایشم کردم و کیفمو برداشتم رفتم پایین دیدم جیمین پیام داده
.
.
.
جیمین: جلو در منتظرتم
.
.
.
کفشمو پوشیدم کتمم برداشتم و رفتم بیرون جیمین رو دیدم رفتم تو ماشینش
سوهی:سلام
جیمین:سلا..م....چقد خوشگل شدی
سوهی:ممنون تو هم جذاب شدی مراقب داش ندزدنت(لبخند)
جیمین: باشه/با خنده
بعد رفتیم به آدرسی که بورام برام فرستاده بود بعد ۴۰ مین رسیدیم رفتیم تو بورام رو دیدم و رفتیم سمتشون
سوهی:سلااااام جوونااا
همه:اووو سلام
سوهی: ایشون جیمین برادر لیا هس
جیمین: خوشبختم
همه:ماهم خوشبختم
رزی:بیاین بشینین
من جیمین رفتیم کنار هم نشستیم غذا ها رو که آوردن داشتیم میخوردیم گه چشمم به فرد آشنایی خورد....کوک؟اون اینجا چیکار داره که غذا پرید گلوم و بلند بلند سرفه کردم که کل رستوران حواسشون به اینجا پرت شد جیمین با نگرانی بهم آب داد و زد پشتم واییییی عالی شد الان قشنگ کوک منو دید نگا های اعصبانی و حرسی کوک رو میدیم انگار میخواست خفم کنه که دیدم جیمین سرشو کج کرده و با لبخند بهم زل زده الان فهمیدم چرا انقد اعصبانیه واییی حالا چیکار کنمم
سوهی: آم من برم دست شویی
سوهو:حالت خوبه
سوهی: آره اره خوبم
رفتم دست شویی وای حالا چه غلطی بکنم داشتم میومدم بیرون که یکی دستمو کشید و برد اون طرف که کسی نبینه دیدم اون کوک بود
سوهی:کوک
کوک: اینجا چیکار داری سوهی
سوهی: خب با دوستام اومدم بیرون
کوک:این لباس چی میگه
سوهی: واییی خب لباسه دیگه
کوک:بعدشم چرا اون پسره انقد باهات گرم گرفته بود
سوهی: چون با من صمیمی تره تا بقیه گروه
کک:نزدیکش نمیشیا و گرنه خودت میدونی و خودت
سوهی: یااا باشه
بعد کوک کمرم رو گرفت و بوسید منم همراهی کردم که بعد ۳ مین از هم جدا شدیم
سوهی: خب دیگه من برم
کوک:کجا
سوهی: الان میگن این همه وقت کجا بودی
کوک:خب بگن
سوهی: بعد منم بگم با عشقم داشتیم کیس میرفتیم
کوک:اره
سوهی: کوککککک
کوک:خیلی خب باشه بابا ولی نمیزاری نز.......
سوهی: باشه باشه نزدیکش نمیشم
دوباره کوک بوسیدم
سوهی: بسه دیگه برو
کوک:باشه
براش بوس هوایی فرستادم و رفتم پیش بقیه
.........
شرایط پارت بعد: ۲۰لایک😁
بعد غط کردمو رفتم بالا تا حاظر شم ی لباس صورتی پوشیدم و موهامم مدل جلو بسته بستم و آرایشم کردم و کیفمو برداشتم رفتم پایین دیدم جیمین پیام داده
.
.
.
جیمین: جلو در منتظرتم
.
.
.
کفشمو پوشیدم کتمم برداشتم و رفتم بیرون جیمین رو دیدم رفتم تو ماشینش
سوهی:سلام
جیمین:سلا..م....چقد خوشگل شدی
سوهی:ممنون تو هم جذاب شدی مراقب داش ندزدنت(لبخند)
جیمین: باشه/با خنده
بعد رفتیم به آدرسی که بورام برام فرستاده بود بعد ۴۰ مین رسیدیم رفتیم تو بورام رو دیدم و رفتیم سمتشون
سوهی:سلااااام جوونااا
همه:اووو سلام
سوهی: ایشون جیمین برادر لیا هس
جیمین: خوشبختم
همه:ماهم خوشبختم
رزی:بیاین بشینین
من جیمین رفتیم کنار هم نشستیم غذا ها رو که آوردن داشتیم میخوردیم گه چشمم به فرد آشنایی خورد....کوک؟اون اینجا چیکار داره که غذا پرید گلوم و بلند بلند سرفه کردم که کل رستوران حواسشون به اینجا پرت شد جیمین با نگرانی بهم آب داد و زد پشتم واییییی عالی شد الان قشنگ کوک منو دید نگا های اعصبانی و حرسی کوک رو میدیم انگار میخواست خفم کنه که دیدم جیمین سرشو کج کرده و با لبخند بهم زل زده الان فهمیدم چرا انقد اعصبانیه واییی حالا چیکار کنمم
سوهی: آم من برم دست شویی
سوهو:حالت خوبه
سوهی: آره اره خوبم
رفتم دست شویی وای حالا چه غلطی بکنم داشتم میومدم بیرون که یکی دستمو کشید و برد اون طرف که کسی نبینه دیدم اون کوک بود
سوهی:کوک
کوک: اینجا چیکار داری سوهی
سوهی: خب با دوستام اومدم بیرون
کوک:این لباس چی میگه
سوهی: واییی خب لباسه دیگه
کوک:بعدشم چرا اون پسره انقد باهات گرم گرفته بود
سوهی: چون با من صمیمی تره تا بقیه گروه
کک:نزدیکش نمیشیا و گرنه خودت میدونی و خودت
سوهی: یااا باشه
بعد کوک کمرم رو گرفت و بوسید منم همراهی کردم که بعد ۳ مین از هم جدا شدیم
سوهی: خب دیگه من برم
کوک:کجا
سوهی: الان میگن این همه وقت کجا بودی
کوک:خب بگن
سوهی: بعد منم بگم با عشقم داشتیم کیس میرفتیم
کوک:اره
سوهی: کوککککک
کوک:خیلی خب باشه بابا ولی نمیزاری نز.......
سوهی: باشه باشه نزدیکش نمیشم
دوباره کوک بوسیدم
سوهی: بسه دیگه برو
کوک:باشه
براش بوس هوایی فرستادم و رفتم پیش بقیه
.........
شرایط پارت بعد: ۲۰لایک😁
۵.۶k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.