عاشق رئیسم شدم♡پارت۴۷
عاشق رئیسم شدم♡پارت۴۷
کوک:نگران نباش کسی نمیبینه..حالا جواب منو بده تا تنبیه نشدی
سوهی: خب من دیشب انقد خورده بودم هیچی یادم نیس ولی اون مرده برادر لیاست
کوک:چرا برادر دوستت باید پیشت باشه کا روز رو....وایسا ینی الان تو ی خونه زندگی میکنین
سوهی:......خب اره دیگه ولی اصن پسر بدی نیس
کوک:میای خونه من دیگ اونجا نمیمونی
سوهی: یااا کوک چرا آخه
کوک:چون من نمیخوام با یکی تو خونه تنها بمونی
سوهی: کوکیم حسودی نکن اون مث داداشمه
کوک:آخ..........
که صدای در اومد
تق تق
از کمرم جدا شد و رفت نشست
کوک:بیا تو
یوری بود
یوری:کوکی.....
چیی کوکی؟هه خرچنگ دهن کج شیطونه میگه یدونه بزنم دهنش
کوک:چیشده یوری
یوری:ایم اینجا چیکار داره
کوک:خب منشیمه طبیعیه تو دفترم باشه
یوری:آها
کوک:خب چی میخواستی بگی
یوری:ته کارت داره گف بری اتاقش
کوک:اوک....سوهی تو هم اون کارایی که بهت گفتم رو انجام بده
سوهی: چشم
کوک:میتونی بری
سوهی: با اجازه
و اومدم بیرون که به ۱ مین نرسید که اونا هم اومدن بیرون کارا مو کردم ساعت ۱۲ بود کوک همه رو صدا کرد و میخواست سخنرانی کنه
کوک:دوستان از همگی خیلی ممنونم که تو این راه پشتم بودید و در کنار هم تونستیم ی فشن شو دیگه هم راه بندازیم از همه و از تلاشاتون ممنونم
همه: اووووووو(دست زدن)
کوک:امروز همتون رو ناهار مهمون میکنم
همه:اوووووو(دست زدن و خوشحالی کردن)
خلاصه که همه باهم رفتیم بیرون کوک و یوری پیش هم بودن و منو جیسو روبروشون وای نه باورم نمیشه باید عشقمو با یکی دیگه جلو چشمام ببینم هوففف
راوی ویو :
خیلی سخته که کسی که دوستش داری رو با یکی دیگه ببینی و نتونی کاری کنی خلاصه سوهی خیلی ناراحت شده بود و کوک متوجه قضیه شده بود میخواست از یوری فاصله بگیره ولی یوری بیشتر از هر موقعه بهش میچسبید و این موجب اعصبانیت و ناراحتی سوهی میشد ناهارشون رو خوردن خوردن و به خونه رفتن ینی کوک بهشون یجورایی مرخصی داد و هرکی رفت خونه خودش
سوهی ویو:
خیلی ناراحت بودم کلی گریه کردم تا رسیدم خونه رفتم تو ساعت ۷ بود یا خدا من انقد تو خیابونا راه رفتم! رفتم بالا یادم افتاد قراره امشب با بچه ها بریم بیرون زنگ زدم جیمین
سوهی: الو جیمین شی
جیمین:سلام سوهی چطوری
سوهی: خوبم میگم امشب قرار بود با بچه ها بریم بیرون
جیمین: آها یادمه ساعت چند میریم؟
سوهی: ساعت ۸ دیگه باید بریم
جیمین: اوک حاظر شو ساعت ۸ اونجام
سوهی: اوکی بای
جیمین: بای
بعد غط کردمو رفتم بالا تا حاظر شم
..........
شرایط پارت بعد: ۱۹ لایک😙😊
لباس سوهی اسلاید دومه😁
کوک:نگران نباش کسی نمیبینه..حالا جواب منو بده تا تنبیه نشدی
سوهی: خب من دیشب انقد خورده بودم هیچی یادم نیس ولی اون مرده برادر لیاست
کوک:چرا برادر دوستت باید پیشت باشه کا روز رو....وایسا ینی الان تو ی خونه زندگی میکنین
سوهی:......خب اره دیگه ولی اصن پسر بدی نیس
کوک:میای خونه من دیگ اونجا نمیمونی
سوهی: یااا کوک چرا آخه
کوک:چون من نمیخوام با یکی تو خونه تنها بمونی
سوهی: کوکیم حسودی نکن اون مث داداشمه
کوک:آخ..........
که صدای در اومد
تق تق
از کمرم جدا شد و رفت نشست
کوک:بیا تو
یوری بود
یوری:کوکی.....
چیی کوکی؟هه خرچنگ دهن کج شیطونه میگه یدونه بزنم دهنش
کوک:چیشده یوری
یوری:ایم اینجا چیکار داره
کوک:خب منشیمه طبیعیه تو دفترم باشه
یوری:آها
کوک:خب چی میخواستی بگی
یوری:ته کارت داره گف بری اتاقش
کوک:اوک....سوهی تو هم اون کارایی که بهت گفتم رو انجام بده
سوهی: چشم
کوک:میتونی بری
سوهی: با اجازه
و اومدم بیرون که به ۱ مین نرسید که اونا هم اومدن بیرون کارا مو کردم ساعت ۱۲ بود کوک همه رو صدا کرد و میخواست سخنرانی کنه
کوک:دوستان از همگی خیلی ممنونم که تو این راه پشتم بودید و در کنار هم تونستیم ی فشن شو دیگه هم راه بندازیم از همه و از تلاشاتون ممنونم
همه: اووووووو(دست زدن)
کوک:امروز همتون رو ناهار مهمون میکنم
همه:اوووووو(دست زدن و خوشحالی کردن)
خلاصه که همه باهم رفتیم بیرون کوک و یوری پیش هم بودن و منو جیسو روبروشون وای نه باورم نمیشه باید عشقمو با یکی دیگه جلو چشمام ببینم هوففف
راوی ویو :
خیلی سخته که کسی که دوستش داری رو با یکی دیگه ببینی و نتونی کاری کنی خلاصه سوهی خیلی ناراحت شده بود و کوک متوجه قضیه شده بود میخواست از یوری فاصله بگیره ولی یوری بیشتر از هر موقعه بهش میچسبید و این موجب اعصبانیت و ناراحتی سوهی میشد ناهارشون رو خوردن خوردن و به خونه رفتن ینی کوک بهشون یجورایی مرخصی داد و هرکی رفت خونه خودش
سوهی ویو:
خیلی ناراحت بودم کلی گریه کردم تا رسیدم خونه رفتم تو ساعت ۷ بود یا خدا من انقد تو خیابونا راه رفتم! رفتم بالا یادم افتاد قراره امشب با بچه ها بریم بیرون زنگ زدم جیمین
سوهی: الو جیمین شی
جیمین:سلام سوهی چطوری
سوهی: خوبم میگم امشب قرار بود با بچه ها بریم بیرون
جیمین: آها یادمه ساعت چند میریم؟
سوهی: ساعت ۸ دیگه باید بریم
جیمین: اوک حاظر شو ساعت ۸ اونجام
سوهی: اوکی بای
جیمین: بای
بعد غط کردمو رفتم بالا تا حاظر شم
..........
شرایط پارت بعد: ۱۹ لایک😙😊
لباس سوهی اسلاید دومه😁
۶.۸k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.