Part 15
شوگا: نکنه اعتراف کردی کوککک
کوک: چیز نه طبق نقشه میرم جلو
شوگا: هوح خداروشکر
جیمین: پس ببینم چی گفتی بهش؟
کوک: چیز خاصی نگفتم*خنده*
جیمین: یاااا بگو دیگه*خنده*
کوک: گفتم که خیلی خوشگله و
شوگا: و ؟؟
کوک: بانی کوچولوعه کیوتمه
شوگا: جررر واقعا گفتیی؟
کوک: آره خب
جیمین:*خنده* از دست این بانیا
شوگا و کوک:*خنده*
*ا/ت ویو*
واییییی دارم از ذوق و خجالت ذوب میشم
هوح ا/ت نفس عمیق بکش آرومممم باش دختر چرا اینجوری میکنیی
لیا: ا/تت
ا/ت: ها چی بله
لیا: ا/ت چته؟
ا/ت: چی چمه؟
لیا: چرا مث گوجه قرمز شدی؟*خنده*
سوجین: ببینم چیزی شد؟
ا/ت: نه بابا*آروم*
سوجین:بابا ا/ت بگو دیگه
ا/ت:بخدا چیز خاصی نشده بیاین بریم
سوجین: هعییی باشه
*چن ساعت بعد زنگ سوم*
معلم: خب بچه ها امیدوارم خوب متوجه شده باشین پس جلسه ی بعدی از همین مطلبی که گفتم امتحان میگیرم
(ادمین:کاش میتونستم بزنمت
معلم: عه نکنه تو عم امتحان میخوای؟
ادمین: گونخور سرنوشتت دست منه
معلم:عه خیلع خب بابا ایش
ادمین: مرض
کوک: داداش ادامه بده میخوام با ا/ت حرف بزنم
ادمین:اوکی کوکی)
&زنگ خورد&
ا/ت: *خمیازه* واییی چقد خوابم میاد
کوک: هوممم من خوابتو بپرونم؟
ا/ت: چجوری؟
کوک: بیا بریم آب بازی
ا/ت: *خنده* حسابی خیس میشیا
کوک: اینو باید من به تو بگم
ا/ت: ببینم الان منو به چالش میکشی؟
کوک: بله خانم جئون یعنی چیز نه کیم
ا/ت: آهان... خیلی خب قبوله ببینیم کی بازنده این بازی میشه
کوک: پس بفرمایین بریم حیاط
ا/ت: اوکی*خنده*
لیا: هی دختر کجا میری
ا/ت: آب بازی
سوجین: چیییی منم میخواممم
ا/ت: باشه بیاین ولی کوک به جیمین و شوگا هم بگو تعدادمون مساوی باشه
کوک: اوکیه وایسا بیام شوگاااا چیمیییی
رفتین حیاط و شروع کردین به آب پاشیون رو هم کلی خندیدن و بازی کردین
لیا: عییی جیغغغغغع وای خیس شدممم شوگاااا اگه روت آب نریختم بیااا اینجا ببینم
شوگا: محالههه
کوک: ا/ت خسته نشدی از فرار کردن بیا این آب رو بریزم دیگه
ا/ت: ها چی شد آقای جئون نکنه خسته شدی و قبول کردی که برنده منم؟!
کوک: چی؟ تو خواب ببینی
ا/ت: پس بدو و بیا خودت
کوک: ای شیطون وایسا ببینمممم
*تو فرار میکردی و کوک هم دنبالت کلی دوییدین که یجا دیگه کوک گیرت انداخت*
کوک:خب خب خب
ا/ت: نه، توروخدا، موهامو خیس نکن
کوک: اونوخ چرا؟ نکنه فهمیدی که برنده منم
ا/ت: یااا کوک موهامو خیس نکنا
کوک: پس قبول کردی؟
ا/ت: ....
کوک: *میاد نزدیک تر*
ا/ت: معلومههههه که نه
که یهو آبی که پشتت قایم کرده بودیو روی کوک پاشیدی
ا/ت: *خنده* واییییی قیافت خیلی موده
*زنگ خورد*
کوک: زهرمار
ا/ت: *خنده* وایییی خداااا
کوک: *خنده* خیلی خب بیا بریم کلاس
ا/ت: من برنده شدما
کوک: *خنده* باشه قبوله
که کوک اومد دستتو گرفت و به چشات زل زد
کوک:بریم؟
ا/ت: اوکی
*بعد مدرسه*
ا/ت: هورااا بلاخره تموم شد
کوک: خوشحالی؟
ا/ت: از چی؟
کوک: از اینکه میری خونه؟
ا/ت: خب آره، تو خوشحال نیستی؟
کوک: نه اصلا
ا/ت: چراا
کوک: چون دیگه نمیتونم ببینمت
ا/ت: هوممم
جیمین: کوک نمیای؟
کوک: ....(خیره شده بهت)
سوجین: بچه ها نظرتون چیه امروز هممون با هم بریم بیرون؟
شوگا: من میخوام بخوابم
کوک: داداش تو کی نمیخوابی؟*خنده*
ا/ت: *خنده* راستش منم امروز نمیتونم باید برم بیرون نظرتون واسه فردا چیه؟
جیمین: اوکیه
کوک: آره مشکلی نیس
لیا: حله پس
شوگا: *خمیازه* شب بخیررر
جیمین: *خنده* منظورش خدافظه
خلاصه همگی خندیدیمو رفتیم خونه هامون
&داخل خونه&
ا/ت: آنیووو
م/ت:آنیووو امروز چطور بود
ا/ت: خوب
م/ت: اوکی برو لباساتو عوض کن بیا ناهار آمادست
ا/ت: باشع مامان
رفتم و کیفمو گذاشتم تو اتاق لباسامو عوض کردم و رفتم پایین
ا/ت: واییی نمیدونی چقد گشنمه
م/ت: بیا اینم غذا ها نوش جونت
ا/ت: مرسییی
ناهارمو خوردم بعد رفتم تو اتاقم و خودمو رو تخت پرت کردم گوشیمد برداشتم که نمیدونم کی خوابم برد
با صدای گوشی تو دستم بیدار شدم هعیی این دیگه کیه زنگ میزنه حتی نمیتونم چشامو باز کنم خوابم میاد بدون نگاه کردن به اسم تماسو باز کردم
_ چیه کی هستی چرا زنگ زدی*با صدای خوابالود*
+صب تو هم بخیر خوابالو*خنده
تا صداشو شنیدم سر از جام پاشدم
به به واقعا که چطور میتونی لایکمو فراموش کنی؟هااااا؟!
#fake
#fake_kook
#jungkook
کوک: چیز نه طبق نقشه میرم جلو
شوگا: هوح خداروشکر
جیمین: پس ببینم چی گفتی بهش؟
کوک: چیز خاصی نگفتم*خنده*
جیمین: یاااا بگو دیگه*خنده*
کوک: گفتم که خیلی خوشگله و
شوگا: و ؟؟
کوک: بانی کوچولوعه کیوتمه
شوگا: جررر واقعا گفتیی؟
کوک: آره خب
جیمین:*خنده* از دست این بانیا
شوگا و کوک:*خنده*
*ا/ت ویو*
واییییی دارم از ذوق و خجالت ذوب میشم
هوح ا/ت نفس عمیق بکش آرومممم باش دختر چرا اینجوری میکنیی
لیا: ا/تت
ا/ت: ها چی بله
لیا: ا/ت چته؟
ا/ت: چی چمه؟
لیا: چرا مث گوجه قرمز شدی؟*خنده*
سوجین: ببینم چیزی شد؟
ا/ت: نه بابا*آروم*
سوجین:بابا ا/ت بگو دیگه
ا/ت:بخدا چیز خاصی نشده بیاین بریم
سوجین: هعییی باشه
*چن ساعت بعد زنگ سوم*
معلم: خب بچه ها امیدوارم خوب متوجه شده باشین پس جلسه ی بعدی از همین مطلبی که گفتم امتحان میگیرم
(ادمین:کاش میتونستم بزنمت
معلم: عه نکنه تو عم امتحان میخوای؟
ادمین: گونخور سرنوشتت دست منه
معلم:عه خیلع خب بابا ایش
ادمین: مرض
کوک: داداش ادامه بده میخوام با ا/ت حرف بزنم
ادمین:اوکی کوکی)
&زنگ خورد&
ا/ت: *خمیازه* واییی چقد خوابم میاد
کوک: هوممم من خوابتو بپرونم؟
ا/ت: چجوری؟
کوک: بیا بریم آب بازی
ا/ت: *خنده* حسابی خیس میشیا
کوک: اینو باید من به تو بگم
ا/ت: ببینم الان منو به چالش میکشی؟
کوک: بله خانم جئون یعنی چیز نه کیم
ا/ت: آهان... خیلی خب قبوله ببینیم کی بازنده این بازی میشه
کوک: پس بفرمایین بریم حیاط
ا/ت: اوکی*خنده*
لیا: هی دختر کجا میری
ا/ت: آب بازی
سوجین: چیییی منم میخواممم
ا/ت: باشه بیاین ولی کوک به جیمین و شوگا هم بگو تعدادمون مساوی باشه
کوک: اوکیه وایسا بیام شوگاااا چیمیییی
رفتین حیاط و شروع کردین به آب پاشیون رو هم کلی خندیدن و بازی کردین
لیا: عییی جیغغغغغع وای خیس شدممم شوگاااا اگه روت آب نریختم بیااا اینجا ببینم
شوگا: محالههه
کوک: ا/ت خسته نشدی از فرار کردن بیا این آب رو بریزم دیگه
ا/ت: ها چی شد آقای جئون نکنه خسته شدی و قبول کردی که برنده منم؟!
کوک: چی؟ تو خواب ببینی
ا/ت: پس بدو و بیا خودت
کوک: ای شیطون وایسا ببینمممم
*تو فرار میکردی و کوک هم دنبالت کلی دوییدین که یجا دیگه کوک گیرت انداخت*
کوک:خب خب خب
ا/ت: نه، توروخدا، موهامو خیس نکن
کوک: اونوخ چرا؟ نکنه فهمیدی که برنده منم
ا/ت: یااا کوک موهامو خیس نکنا
کوک: پس قبول کردی؟
ا/ت: ....
کوک: *میاد نزدیک تر*
ا/ت: معلومههههه که نه
که یهو آبی که پشتت قایم کرده بودیو روی کوک پاشیدی
ا/ت: *خنده* واییییی قیافت خیلی موده
*زنگ خورد*
کوک: زهرمار
ا/ت: *خنده* وایییی خداااا
کوک: *خنده* خیلی خب بیا بریم کلاس
ا/ت: من برنده شدما
کوک: *خنده* باشه قبوله
که کوک اومد دستتو گرفت و به چشات زل زد
کوک:بریم؟
ا/ت: اوکی
*بعد مدرسه*
ا/ت: هورااا بلاخره تموم شد
کوک: خوشحالی؟
ا/ت: از چی؟
کوک: از اینکه میری خونه؟
ا/ت: خب آره، تو خوشحال نیستی؟
کوک: نه اصلا
ا/ت: چراا
کوک: چون دیگه نمیتونم ببینمت
ا/ت: هوممم
جیمین: کوک نمیای؟
کوک: ....(خیره شده بهت)
سوجین: بچه ها نظرتون چیه امروز هممون با هم بریم بیرون؟
شوگا: من میخوام بخوابم
کوک: داداش تو کی نمیخوابی؟*خنده*
ا/ت: *خنده* راستش منم امروز نمیتونم باید برم بیرون نظرتون واسه فردا چیه؟
جیمین: اوکیه
کوک: آره مشکلی نیس
لیا: حله پس
شوگا: *خمیازه* شب بخیررر
جیمین: *خنده* منظورش خدافظه
خلاصه همگی خندیدیمو رفتیم خونه هامون
&داخل خونه&
ا/ت: آنیووو
م/ت:آنیووو امروز چطور بود
ا/ت: خوب
م/ت: اوکی برو لباساتو عوض کن بیا ناهار آمادست
ا/ت: باشع مامان
رفتم و کیفمو گذاشتم تو اتاق لباسامو عوض کردم و رفتم پایین
ا/ت: واییی نمیدونی چقد گشنمه
م/ت: بیا اینم غذا ها نوش جونت
ا/ت: مرسییی
ناهارمو خوردم بعد رفتم تو اتاقم و خودمو رو تخت پرت کردم گوشیمد برداشتم که نمیدونم کی خوابم برد
با صدای گوشی تو دستم بیدار شدم هعیی این دیگه کیه زنگ میزنه حتی نمیتونم چشامو باز کنم خوابم میاد بدون نگاه کردن به اسم تماسو باز کردم
_ چیه کی هستی چرا زنگ زدی*با صدای خوابالود*
+صب تو هم بخیر خوابالو*خنده
تا صداشو شنیدم سر از جام پاشدم
به به واقعا که چطور میتونی لایکمو فراموش کنی؟هااااا؟!
#fake
#fake_kook
#jungkook
۳۵.۶k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.