اتمیای بریمنیشخند

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 47
____

ات:میای بریم*نیشخند*
کوک:گفتم نه دستتو بردار*عصبی*
ات:تا نگی باشه ولت نمیکنم
کوک: اگ تا دو ثانیه دیگه ولم نکنی تضمین نمیکنم دستاتو نشکنم*داد*
ات:فردا میریم
کوک:اههه باشهه*داد*

واقعا خوشحال بودم.....خیلی وقته اینجا زندانی بودم......انگار قرار بعد مدتا خوش باشم.... کنارش رو تخت ولو شدم.....ولی خوبه ی چیزی ازش گیر اوردم......لپاش....از کنترل خودم خارج شدم.....بلند بلند می‌خندیدم......بعد وند دقیقه ساکت شدم......هیچ صدایی نمیومد...... سرمو بالا ی سرش گرفتم......

کوک: ی کلمه بگو تا فکتو خرد کنم*اخم*
ات: نه دیگه کاری بات ندارم.....فقط ساعت چند میریم؟
کوک:کجا
ات:گفتی میخوای بری مهمونی.....

گوشیشو برداشتو صفحه شو چک کرد

کوک: ی ساعت دیگه میریم
ات:ولی هوا هنوز تاریک نشده
کوک: قبلش باید ی جا برم
ات:عا باش

پاشدمو ی حموم نیم ساعته گرفتم.....وقتی درومدم کسی تو اتاق نبود.....لباسامو پوشیدم......شروع کردم ب خشک کردن موهام.....
از ارایش غلیظ بدم میومد......ی میکاپ نچرال کردمو....پاشدم....کفشامو پوشدم..... جلوی اینه قدی اتاق داشتم خودمو نگا میکردم.....کوک با ی جعبه اومد داخل....

کوک:بیا این مال توعه.....
ات: توش چیه؟
دیدگاه ها (۴۴)

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 48____ویو اتجعبه رو ک گرفتم استایل کوک ت...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 48____اسلاید دوم دستبند ات

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 46____ویو ات سرم هنوز بیرون بود.....همه ...

𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙𝑃𝐴𝑅𝑇: 45____(نکتههههه نکتههههه پارت های قبلی [...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط