پارت 47🌼
پارت 47🌼
ایلین: از خوا پاشدم رفتم بیرون داخل سالن دیدم درسا رو کاناپه نشسته و گریه میکنه
درسا چیشده چرا داری گریه میکنی
درسا: چیزی نیس
ایلین: به من دروغ نگو چیشده
درسا: شما امروز میرید و من دیگه نمیتونم شما رو ببینم تو واقعا خیلی خوش شانسی تونستی اونا رو ببینی و حتی با شوگا ازدواج کنی اما من چیی
ایلین: تو بخاطر این ناراحتی توهم میتونی این کارو کنی
درسا: اخه چطورر
ایلین: من میتونم برات پاسپورت بگیرم و ببرمت کره و اینکه تو همیشه صدات عالیی بوده میتونی با من همکاری کنی
درسا: هه زده به سرت مگه به هنین اسونی هاست
ایلین: ماباهم میتونیم الانم دیگه گریه نکن تا من کاراتو انجام بدم
درسا: واقعاا.. ازت ممنون
جونگکوک: هااااییی صبحتون بخیر امروز انگار انرژیم خیلی زیاده
ایلین: اوو امیدوارم همینجور باشه برو بقیه اعضا رو هم بیدار کن صبحونه بخوریم باید راه بیفتیم
(دوساعت بعد)
ایلین: از شیراز رفتیم تهران و اونجا هم کنسرت برگذار کردیم و خیلی خوش گذشت و موقعش بود که دیگه برگردیم کره
جین: اووهه خیلی خستم کنسرتا خیلی باحال بود و این باعث شد که کلی خسته شم😑🫠
ایلین: عیب نداره وقتی بریم کره کاملا استراحت میکنی
جیهوپ: من چمدون خودم و شوگا رو بستم شماهم چمدوناتون رو ببندین چیزی تا پرواز نمونده
(موقع رسیدن به کره و رفتن به خانه)
تهیونگ: اووهه رسیدیم خونه این چند هفته کاملا خسته شدم از بس گشتم
جیمین: ارع همه کاملا خسته شدیم
شوگا: خوش گذشت ایران اما ایلین نگفتی درسا چرا امد کره احتمالا برای سفر ک نیومده
ایلین: اها راستش درمورد این قضیه خوب درسا خیلی ناراحت بود که میخواست از ما جدا شه منم گفتم درسا ک صداش برا خوانندگی عالیی هست بهتره بیاد کره و با من خوانندگی کنه
جونگکوک: چیی واقعا
درسا: اگه ناراحت میشین میتونم برم
جونگکوک: نه عزیزم چرا ناراحت شیم...
ایلین: از خوا پاشدم رفتم بیرون داخل سالن دیدم درسا رو کاناپه نشسته و گریه میکنه
درسا چیشده چرا داری گریه میکنی
درسا: چیزی نیس
ایلین: به من دروغ نگو چیشده
درسا: شما امروز میرید و من دیگه نمیتونم شما رو ببینم تو واقعا خیلی خوش شانسی تونستی اونا رو ببینی و حتی با شوگا ازدواج کنی اما من چیی
ایلین: تو بخاطر این ناراحتی توهم میتونی این کارو کنی
درسا: اخه چطورر
ایلین: من میتونم برات پاسپورت بگیرم و ببرمت کره و اینکه تو همیشه صدات عالیی بوده میتونی با من همکاری کنی
درسا: هه زده به سرت مگه به هنین اسونی هاست
ایلین: ماباهم میتونیم الانم دیگه گریه نکن تا من کاراتو انجام بدم
درسا: واقعاا.. ازت ممنون
جونگکوک: هااااییی صبحتون بخیر امروز انگار انرژیم خیلی زیاده
ایلین: اوو امیدوارم همینجور باشه برو بقیه اعضا رو هم بیدار کن صبحونه بخوریم باید راه بیفتیم
(دوساعت بعد)
ایلین: از شیراز رفتیم تهران و اونجا هم کنسرت برگذار کردیم و خیلی خوش گذشت و موقعش بود که دیگه برگردیم کره
جین: اووهه خیلی خستم کنسرتا خیلی باحال بود و این باعث شد که کلی خسته شم😑🫠
ایلین: عیب نداره وقتی بریم کره کاملا استراحت میکنی
جیهوپ: من چمدون خودم و شوگا رو بستم شماهم چمدوناتون رو ببندین چیزی تا پرواز نمونده
(موقع رسیدن به کره و رفتن به خانه)
تهیونگ: اووهه رسیدیم خونه این چند هفته کاملا خسته شدم از بس گشتم
جیمین: ارع همه کاملا خسته شدیم
شوگا: خوش گذشت ایران اما ایلین نگفتی درسا چرا امد کره احتمالا برای سفر ک نیومده
ایلین: اها راستش درمورد این قضیه خوب درسا خیلی ناراحت بود که میخواست از ما جدا شه منم گفتم درسا ک صداش برا خوانندگی عالیی هست بهتره بیاد کره و با من خوانندگی کنه
جونگکوک: چیی واقعا
درسا: اگه ناراحت میشین میتونم برم
جونگکوک: نه عزیزم چرا ناراحت شیم...
۱۳.۴k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.