نام رمان:ارباب عمارت
نام رمان:ارباب عمارت
PART :5
ا.ت:دیگه توان شمردن نداشتم و بیهوش شدم
ویو تهیونگ
انقدر زدمش که بیهوش شد و از زیر زمین اومدم بیرون و درش رو قفل کردم و به سمت پزیرایی رفتم دیدم آجوما با نگرانی وایساده
آجوما: پسرم چیشد با ا.ت چیکار کردی؟(نگران)
تهیونگ:آجوما دیگه اسم اون دختره احمق رو نیار تو زیرزمین زندونش کردم و حق نداری در زیرزمین رو باز کنی و بهش آب و غذا نمیدی باید تنبیه بشه و رفتارش رو درست کنه و بفهمه که اون یه خدمتکار بیشتر نیست
رفتم به سمت اتاقم دیدم لورا نشسته روی تختم
لورا:عزیزم چیکارش کردی؟(لوس)
تهیونگ:تو زیرزمین زندونیش کردم
لورا:عزیزم حالا انقدر زیادم نباید تنبیهش میکردی(پوزخند)
تهیونگ:این حرف رو نزن اون دختره ی بی ادب چطور جرعت کرده بود به عشق زندگی من سیلی بزنه
زهن لورا:ا.ت احمق همونجا توی زیرزمین باید بمونی(نیشخند)
فردا صبح
ویو ا.ت
چشمام رو باز کردم دیدم هنوز توی زیرزمینم به سختی بلند شدم بدنم خیلی درد میکرد به سمت در رفتم تا در رو باز کنم ولی در باز نمیشد با مشت به در میزدم و داد میزدم تا در رو باز کنن ولی کسی در رو باز نمیکردآخرین مشتم رو زدم و روی زمین نشستم اینجا خیلی ترسناک بود
ویو آجوما
داشتم برای ارباب و لورا صبحانه میبردم که صدای ا.ت رو شنیدم که میگفت در رو باز کنم ولی من نمیتونم ارباب و لورا صبحانشون رو خوردن و ارباب رفت سر کار و فقط من و لورا موندیم
لورا:هوی آجوما من میرم بخوابم سر و صدا نمیکنی فهمیدی
آجوما:بله خانم
لورا رفت بالا داخل اتاق خوابید
دلم برای ا.ت میسوخت وقتی لورا رفت داخل اتاقش منم رفتم تا به ا.ت غذا بدم میدونم که نباید این کارو بکنم ولی ا.ت کاری نکرده مطمئنم هرچی هست زیر سر لوراست
ویو ا.ت
دیگه حال در زدن نداشتم آخه چرا این بلا ها باید سر من بیاد خیلی گوشنه و تشنه بودم یهو دیدم صدای کیلید اومد آجوما اومد داخل
ا.ت:آجوما شما اینجا چیکار میکنین؟(بیحال)
آجوما:دخترم برات غذا و آب آوردم باید بخوری جون بگیری(مهربون)
ا.ت:ازت ممنونم آجوما:(لبخند بیحال)
آجوما:بیا غذات رو بخور
شروع کردم به خوردن غذا
ویو بعد از خوردن غذا
ا.ت:آجوما من لورا رو نزدم اون من رو زد(گریه)
آجوما:گریه نکن عزیزم من یک نقشه ای دارم برای اینکه سابت کنیم که تو لورا رو نزدی
ا.ت:چه نقشه ای؟
آجوما:........(نقشه رو میگه )
ا.ت:این عالیه آجوما(خوشحال)
آجوما:ولی ا.ت تو باید توی زیر زمین بمونی و هیچ کاری نکنی باشه؟
ا.ت:باشه
ویو آجوما
..............ادامه دارد
(خب اینم از پارت پنجم امید واریم که خوشتون اومده باشه و لطفا حمایت کنید 💕)
(شرایط پارت بعدی:۱۵ لایک ❤️🔥)
PART :5
ا.ت:دیگه توان شمردن نداشتم و بیهوش شدم
ویو تهیونگ
انقدر زدمش که بیهوش شد و از زیر زمین اومدم بیرون و درش رو قفل کردم و به سمت پزیرایی رفتم دیدم آجوما با نگرانی وایساده
آجوما: پسرم چیشد با ا.ت چیکار کردی؟(نگران)
تهیونگ:آجوما دیگه اسم اون دختره احمق رو نیار تو زیرزمین زندونش کردم و حق نداری در زیرزمین رو باز کنی و بهش آب و غذا نمیدی باید تنبیه بشه و رفتارش رو درست کنه و بفهمه که اون یه خدمتکار بیشتر نیست
رفتم به سمت اتاقم دیدم لورا نشسته روی تختم
لورا:عزیزم چیکارش کردی؟(لوس)
تهیونگ:تو زیرزمین زندونیش کردم
لورا:عزیزم حالا انقدر زیادم نباید تنبیهش میکردی(پوزخند)
تهیونگ:این حرف رو نزن اون دختره ی بی ادب چطور جرعت کرده بود به عشق زندگی من سیلی بزنه
زهن لورا:ا.ت احمق همونجا توی زیرزمین باید بمونی(نیشخند)
فردا صبح
ویو ا.ت
چشمام رو باز کردم دیدم هنوز توی زیرزمینم به سختی بلند شدم بدنم خیلی درد میکرد به سمت در رفتم تا در رو باز کنم ولی در باز نمیشد با مشت به در میزدم و داد میزدم تا در رو باز کنن ولی کسی در رو باز نمیکردآخرین مشتم رو زدم و روی زمین نشستم اینجا خیلی ترسناک بود
ویو آجوما
داشتم برای ارباب و لورا صبحانه میبردم که صدای ا.ت رو شنیدم که میگفت در رو باز کنم ولی من نمیتونم ارباب و لورا صبحانشون رو خوردن و ارباب رفت سر کار و فقط من و لورا موندیم
لورا:هوی آجوما من میرم بخوابم سر و صدا نمیکنی فهمیدی
آجوما:بله خانم
لورا رفت بالا داخل اتاق خوابید
دلم برای ا.ت میسوخت وقتی لورا رفت داخل اتاقش منم رفتم تا به ا.ت غذا بدم میدونم که نباید این کارو بکنم ولی ا.ت کاری نکرده مطمئنم هرچی هست زیر سر لوراست
ویو ا.ت
دیگه حال در زدن نداشتم آخه چرا این بلا ها باید سر من بیاد خیلی گوشنه و تشنه بودم یهو دیدم صدای کیلید اومد آجوما اومد داخل
ا.ت:آجوما شما اینجا چیکار میکنین؟(بیحال)
آجوما:دخترم برات غذا و آب آوردم باید بخوری جون بگیری(مهربون)
ا.ت:ازت ممنونم آجوما:(لبخند بیحال)
آجوما:بیا غذات رو بخور
شروع کردم به خوردن غذا
ویو بعد از خوردن غذا
ا.ت:آجوما من لورا رو نزدم اون من رو زد(گریه)
آجوما:گریه نکن عزیزم من یک نقشه ای دارم برای اینکه سابت کنیم که تو لورا رو نزدی
ا.ت:چه نقشه ای؟
آجوما:........(نقشه رو میگه )
ا.ت:این عالیه آجوما(خوشحال)
آجوما:ولی ا.ت تو باید توی زیر زمین بمونی و هیچ کاری نکنی باشه؟
ا.ت:باشه
ویو آجوما
..............ادامه دارد
(خب اینم از پارت پنجم امید واریم که خوشتون اومده باشه و لطفا حمایت کنید 💕)
(شرایط پارت بعدی:۱۵ لایک ❤️🔥)
۱.۵k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.