بی تو با نم نمِ باران و خیابان چه کنم؟
بی تو با نم نمِ باران و خیابان چه کنم؟
مات و مبهوت در این غربتِ ویران چه کنم؟
اگر از بندِ اسارت برَهانم تنِ خود...
با دلِ غمزده ی بی سر وسامان چه کنم؟
غمِ بی حوصلگی کُشت مرا کنجِ قفس
بی تو با خاطره ی بوسه ی پنهان چه کنم؟
فارغ از شدتِ غم در گذرِ ثانیه ها...
با شب وغربتِ این گوشه ی زندان چه کنم؟
ناخدای دل و این کشتیِ طوفانزده را...
غرقِ دریای جنون زار و پریشان چه کنم؟
زیرِ این سقفِ ترک خورده ی احساسِ دلم
از جفای غم و بی رحمیِ طوفان چه کنم؟
بعدِ تو غربت و اندوه شده قسمتِ من
مانده ام دربه در و سر به گریبان چه کنم :)؟
مات و مبهوت در این غربتِ ویران چه کنم؟
اگر از بندِ اسارت برَهانم تنِ خود...
با دلِ غمزده ی بی سر وسامان چه کنم؟
غمِ بی حوصلگی کُشت مرا کنجِ قفس
بی تو با خاطره ی بوسه ی پنهان چه کنم؟
فارغ از شدتِ غم در گذرِ ثانیه ها...
با شب وغربتِ این گوشه ی زندان چه کنم؟
ناخدای دل و این کشتیِ طوفانزده را...
غرقِ دریای جنون زار و پریشان چه کنم؟
زیرِ این سقفِ ترک خورده ی احساسِ دلم
از جفای غم و بی رحمیِ طوفان چه کنم؟
بعدِ تو غربت و اندوه شده قسمتِ من
مانده ام دربه در و سر به گریبان چه کنم :)؟
۸.۰k
۰۲ بهمن ۱۳۹۹