Part6

Part 6

ات : ولی آخه زحمت میشه

کوک : نه مشکلی نیست پایین منتظر باش من میام

ات : چشم


(ویو ات )
اومدم پایین که یهو الکسو دیدم کل بدنم یخ زده بود و نمی‌تونستم از شدت ترس تکون بخورم اومد نزدیک تر بهم

الکس : هوم اینجا چیکار میکنی

ات : به تو چههه (هولش میده *

الکس: آخه کی با ددیش اینکارا رو انجام میده ها (از رون ات رو میگیره و لمس میکنه )

ات : نکننن هقق برو گمشو


(ویو ات )
چون زورم بهش نمی‌رسید هیچ کاری نمی‌تونستم بکنم فقط گریه می‌کردم که یهو کوک اومد و به مشت بهش زد و منو ول کرد


ات : هقققق

کوک : داره الکس میزنه **

(بعد از یه ربع )

ات : اقای جئون بسه تروخدا بیاین بریم

کوک : عصبی **بریم


(تو ماشین )

ات : داره آروم گریه میکنه **

کوک : هی گریه نکن چیزی نیست ات

ات : 🥺🥺

کوک : اون کی بود

ات : اکسم هقق ۴ سال پیش ازش جدا شدم ولی بازم دنبالم میکنه و اذیتم هیقق میکنههه


کوک : ببین این شماره رو داشته باش هر وقت دیدی اذیتت داره میکنی زنگ بزن

ات : باش

کوک : آدرس خونتون رو بده

ات : براچی

کوک : خب میخوام ببرمت( خنده )

ات : اوه خب آقای جئون

کوک : کوکی یا جونکوک صدام کن

ات : ولی آخه زشته خجالت میکشم کی ریسشو به اسم کوچیک صدا میزنه

کوک : من خودم دارم بهت میگم

ات : هوم خب آقای... منظورم کوکی باید از اینور بری (و اره دیگه ادرس میده )


کوک تو ذهنش : آخه این بشر چقدر کیوتهع

ات : رسیدیم مرسی کوکی خیلی زحمت کشیدی


کوک : تو جون بخا

ات : چییی

کوک : منظورم قابلی نداشت نه مزاحمی نه نه مراحمی خدافظ

ات : خنده **

ات : خدافظظ

ادامه دارد
دیدگاه ها (۵۴)

Part 7

Part 8

Part5

Part4

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

Part:150الکس : خب منو مامانم دعوامون شد حالش بد شد بردمش بیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط