فیک درد عشق
فیک درد عشق
فصل دوم (پارت اول)
۲۰ سال گذشت
بیست سال از اون اتفاق دردناک که باعث شد هنوزم از تنهایی بترسم
اتفاقی که باعث فروپاشی روحی و روانیه من شد
درسته به کمک جونگ کوک و جونگ مین یکم تونستم حالم رو بهتر بکنم
جونگ مین که دیگه الان دو سر و گردن از من بلندتر شده
کی اینقدر زود گذشت؟
شاید این اتفاق ها باعث شد که بدونم ارزش خانواده از هرچیزی بالا تره
ثانیه هایی که با پسرت میگذرونی از هزار تا فیلم دیدن با ارزش تره
بعد از اینکه این متن هارو یادداشت کردم عینکم رو در اوردم
در همین حین دستی دور کمرم حلقه شد
خودش بود
جونگ کوک
+ دوباره همون متن رو نوشتی؟
- اره
+ چرا همش این رو می نویسی ؟
- نمیدونم شاید باعث میشه یکمی ارزش زندگیم رو بیشتر بدونم
+ باشه حالا بیا بریم نهار بخوریم
این چند روز لب به غذا نمیزنی
- اشتها ندارم
+ این اشتها نداشتن حتما یه دلیلی داره
درست میگم؟
- راستش هروقت جونگ مین رو میبینم یاد جونگ سو میوفتم
+ اوف ا/ت بهم یه قول دادی یادته؟
- نمیتونم
نمیتونم به قولم وفا کنم
+ .........
- یعنی ممکنه الان زنده باشه؟
+ نمیدونم
نمیخوام فکرت رو درگیر جونگ سو بکنی
- کاش حداقل یه بار میدیدیش وقتی که خواستم تنهاش بزارم هیچ جوره دستم رو ول نمیکرد
خودش خبر داشت از اینکه دیگه قرار نیست من رو ببینه
اگر اون روز به اون عوضی اعتماد نمیکردم الان جونگ سو پیشم بود
+ پاشو
پاشو بریم پایین دیگه بهش فکر نکن
- باشه
رفتیم پایین
جونگ مین سر میز منتظر نشسته بود
اگر بخوام از شباهتش با جونگ کوک بگم
دقیقا کپی برابر اصل بودن
خیلی شبیه بودن
اصلا احتیاجی به ازمایش نیست
° سلام مامان صبح بخیر
- صبح بخیر عزیزم
کجا میری؟
° راستش قراره برم بیرون یه قراره کاری با چند تا از افراد شرکت
+ قراره تا سال اینده شرکت رو به کل بدم به جونگ مین
- واقعا؟
+ قراره طی این چند سال خودش رو بهم ثابت کنه مگه نه؟
° درسته
- اینکه خیلی خیلی خوبه
در ضمن وقتی که ریاست شرکت رو به تو دادن باید خیلی سریع ازدواج بکنی پسرم
° ازدواج؟
تا حالا بهش فکر نکرده بودم
- یه دختر خوب از یه خانواده ی خوب
نظرت چیه؟
° نظری ندارم
فصل دوم (پارت اول)
۲۰ سال گذشت
بیست سال از اون اتفاق دردناک که باعث شد هنوزم از تنهایی بترسم
اتفاقی که باعث فروپاشی روحی و روانیه من شد
درسته به کمک جونگ کوک و جونگ مین یکم تونستم حالم رو بهتر بکنم
جونگ مین که دیگه الان دو سر و گردن از من بلندتر شده
کی اینقدر زود گذشت؟
شاید این اتفاق ها باعث شد که بدونم ارزش خانواده از هرچیزی بالا تره
ثانیه هایی که با پسرت میگذرونی از هزار تا فیلم دیدن با ارزش تره
بعد از اینکه این متن هارو یادداشت کردم عینکم رو در اوردم
در همین حین دستی دور کمرم حلقه شد
خودش بود
جونگ کوک
+ دوباره همون متن رو نوشتی؟
- اره
+ چرا همش این رو می نویسی ؟
- نمیدونم شاید باعث میشه یکمی ارزش زندگیم رو بیشتر بدونم
+ باشه حالا بیا بریم نهار بخوریم
این چند روز لب به غذا نمیزنی
- اشتها ندارم
+ این اشتها نداشتن حتما یه دلیلی داره
درست میگم؟
- راستش هروقت جونگ مین رو میبینم یاد جونگ سو میوفتم
+ اوف ا/ت بهم یه قول دادی یادته؟
- نمیتونم
نمیتونم به قولم وفا کنم
+ .........
- یعنی ممکنه الان زنده باشه؟
+ نمیدونم
نمیخوام فکرت رو درگیر جونگ سو بکنی
- کاش حداقل یه بار میدیدیش وقتی که خواستم تنهاش بزارم هیچ جوره دستم رو ول نمیکرد
خودش خبر داشت از اینکه دیگه قرار نیست من رو ببینه
اگر اون روز به اون عوضی اعتماد نمیکردم الان جونگ سو پیشم بود
+ پاشو
پاشو بریم پایین دیگه بهش فکر نکن
- باشه
رفتیم پایین
جونگ مین سر میز منتظر نشسته بود
اگر بخوام از شباهتش با جونگ کوک بگم
دقیقا کپی برابر اصل بودن
خیلی شبیه بودن
اصلا احتیاجی به ازمایش نیست
° سلام مامان صبح بخیر
- صبح بخیر عزیزم
کجا میری؟
° راستش قراره برم بیرون یه قراره کاری با چند تا از افراد شرکت
+ قراره تا سال اینده شرکت رو به کل بدم به جونگ مین
- واقعا؟
+ قراره طی این چند سال خودش رو بهم ثابت کنه مگه نه؟
° درسته
- اینکه خیلی خیلی خوبه
در ضمن وقتی که ریاست شرکت رو به تو دادن باید خیلی سریع ازدواج بکنی پسرم
° ازدواج؟
تا حالا بهش فکر نکرده بودم
- یه دختر خوب از یه خانواده ی خوب
نظرت چیه؟
° نظری ندارم
۱۲.۹k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.